مردم،
گروه ساقط مردم
دلمرده وتکیده ومبهوت
در زیر بار شوم جسدهاشان
از غربتی به غربت دیگر می رفتند
ومیل دردناک جنایت
در دست هایشان متورم می شد
فروغ فرخزاد
آتش مرده و خاکستر را باد برده و ققنوس برنیامده است.
می گویند بوتیمار پای آب می نشسته و غصه می خورده است که اگر آب تمام شود چه می شود!
تشویش بوتیمار فکر می کنم به سر آمده باشد وفکر می کنم بوتیمار پر گرفته باشد ودیگر هیچ کس او را ندیده باشد؛ آب تمام شده است. رودخانه خشک شده و راهها آتش گرفته اند. ما هیچ یک نفهمیدیم!
خفته گانیم؛ یا همان که شاملو گفت: « ما بی چرا زنده گانیم».
نبینمت عمو اینقده سیاه!
چطوری عمو جان.
زمان تنگ بود و واقعه سخت نامنتظر.
:(( تاسف ... تاسف ...
و امید آبادانی...
مرگ این چنین می آید ، ناگهانی ....مرگ ما هم می اید ....همین امروز ....همین حالا .....اما چه احساسی است نزدیکی به مرگ .....
نمیشود کمی لبخند بزنیم؟
معلوم است که نمیشود
سلام... موفق باشی!
سلام عمو جون
فکر نمی کنی این دفعه خیلی طول کشیده و آپدیت نکردی ؟؟؟؟؟؟
بابا از ۱۰ دی هیچ چی ننوشتی ... دلمون تنگ شد
...
سربلند بمونی و ایرونی
سلام دوست من خسته نباشی من از وبلاک شما بازدید کردم
ونسبتا خوب بود ولی انتخاب رنگ مشکی که نوشتههای درون ان قابل تشخیص نیست وبجای رنگ زرد که معروف به نفرت هست باید رنگ مشکی را جایگزین کرد چرا؟ دنبال دلیل بگردین فراوان میبینین
شاد باشین و بیزار از مشکی رنگ مرگ: