راهی کدوم مسیری توی تاریکی مطلق؟!

ما یک عده آدمیم، نشسته اینجا، به انتظار صبح. این صبح که می گویم، می دانی که صبح نیست، همان که هر روز بر می آید با خورشید. صبح بگیر مثلا عاشق شدن است یا آمدن یار. یا اگر سر و گوشت می جنبد... .  یا صبح می تواند پایان غم باشد آغاز شادی مثلا. هر چه با شد، می بینی که، صبح نیست.

روزی اگر فرصت شد از صبح می نویسم- از همان که هر روز بر میآید با خورشید- از خود صبح.

بهر حال ما یک عده آدمیم، نشسته اینجا، به انتظار صبح؛ که چه بسا تا صبح بر آید خوابمان برده باشد. این خواب هم که می گویم می دانی که...

 

پ.ن.1: آنچه آمد را از  هوشنگ گلشیری وام گرفته ام، از یک تکه از آینه‌های دردار.

پ.ن.۲: عنوان از ترانه‌ی ماه‌پیشونی است از ایرج جنتی عطایی.
پ.ن.۳: دیدمت، ترک موتور اون مرتیکه مفنگی؛ به درک، لیاقتت همونه.

نظرات 10 + ارسال نظر
بهرام پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:00 ب.ظ http://Dokhtarankimiagar.blogsky.com

سلام دوست خوبم
می خواستم تو رو توی یه تجارت بزرگ شریک کنم این کار اصلا ضرر نداره به امتحانش هم می ارزه فقط برو ببین اگه حال کردی عضو شو
WWW.IranBIN.Com
باید عضو شی قبلش هر چی دوست داشتی بدونی رو در قسمت عضویت ویژه بخون اگه شناسه معرف خواستی مال من هست
ALSH102809001
با من تماس بگیر!
ممنون

رضا پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:30 ب.ظ http://reza-n.blogspot.com

یعنی میشه روزی اون صبحی که میخواهیم بر آید؟ نمیدونم عمر کفاف خواهد داد یا نه؟ به هر صورت انتظار میکشیم آن روز را حتی اگر نباشیم.

مسیح پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 06:59 ب.ظ http://www.aaddee.blogsky.com

سلام

نمی دونم چرا ... عمو جون

شاید یه دلیل عادی داشته باشه

این که : شاید دوستم داری !!

...

صبحی که دنبالشیم هر روز صبح طلوع می کنه !!

ولی ما ...

یاد اون مطلب قشنگ قبلیت افتادم

سربلند بمونی و ایرونی

مینا آلبالو جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:42 ق.ظ http://mina-albalooo.blogsky.com

:)

سلام.

هیچ چیز یادم نمیاد بنویسم که ارزش جواب این حرفارو داشته باشه.

:)

رقص محلی جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:34 ب.ظ http://raghsimahalliam.persianblog.com

می ترسم اون صبح افسانه ای بیاد و باز ما خواب باشیم!

آرمین شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:10 ق.ظ http://mr-he.blogsky.com

صبح؟ ... بعله ... ما یک صبحی در خدمتتون تو شمال یادمونه که هیچوقت فراموشش نمیکنیم!

نیما شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:14 ق.ظ

نیما پسر دایی شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:14 ب.ظ

عمو یه پیغام واست تو یادداشت روز پنجشنبه گذاشتم ولی سیگنال ندادی . عمو هوایه پسر دایی رو داشته باش.نکنه شما هم : سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت : شدی!
عمو تو را من چشم در راهم ... شباهنگام ... که در جادره ها چون مرده ماران خفته گانند...
گرم یاد اوری یانه ولی عمو من تو را در زنجان چشم در راهم
در پایان تکه ای از اخوان ثالث برایت مینویسم تا...
اگر چه حالیا دیریست کان بی کاروان کولی
ازین دشت غبارالود کوچیده ست
وطرف دامن از این خاک دامنگیر بر چیده ست
هنوز از خویش پرسم گاه:
چه می دیده ست


ان غمناک روی جاده نمناک؟

آقا ما که - می دانی - خیلی چاکریم. حالا اگر چشمک ما رو نمی بینی دلیل نمیشه سیگنال نداده باشیم!!
ممنون که امدی.

نیما پسر دایی شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:34 ب.ظ













سگ ها و گرگ ها





هوا سرد است و برف آهسته بارد

ز ابری ساکت و خاکستری رنگ

زمین را بارش مثقال, مثقال

فرستد پوشش فرسنگ, فرسنگ



سرود کلبة بی روزن شب

سرود برف و باران ست امشب

ولی از زوزه های باد پیداست

که شب مهمان توفان ست امشب



دوان بر پرده های برف ها, باد,

روان بر بال های باد, باران؛

درون کلبة بی روزن شب,

شب توفانی سرد زمستان.



آواز سگ ها:



ـ «زمین سرد است و برف آلوده و تر,

هوا تاریک و توفان خشمناک ست؛

کشد ـ مانند گرگان ـ باد, زوزه,

ولی ما نیکبختانرا چه باک ست؟»



ـ «کنار مطبخ ارباب, آنجا,

بر آن خاک اره های نرم خفتن,

چه لذت بخش و مطبوع ست؛ وآنگاه

غزیزم گفتن و جانم شنفتن



ـ «وزآن ته مانده های سفره خوردن,»

ـ «وگر آن هم نباشد, استخوانی.»

ـ «چه عمر راحتی, دنیای خوبی,

چه ارباب عزیز و مهربانی!»



ـ «ولی شلاق! . . . این دیگر بلائی ست . . .»

ـ «بلی, اما تحمل کرد باید؛

درست ست اینکه الحق دردناکست,

ولی ارباب آخر رحمش آید,



گذارد, چون فروکش کرد خشمش,

که سر بر کفش و بر پایش گذاریم

شمارد زخم هامان را و ما این ـ

محبت را غنیمت می شماریم . . .»



دو



خروشد باد و بارد همچنان برف

ز سقف کلبة بی روزن شب,

شب توفانی سرد زمستان,

زمستان سیاه مرگ مرکب



آواز گرگ ها:



ـ «زمین سرد استت و برف آلوده و تر

هوا تاریک و توفان خشمگین ست

کشد ـ مانند سگ ها ـ باد, زوزه,

زمین و آسمان با ما بکین ست»



ـ «شب و کولاک رعب انگیز و وحشی,

شب و صحرای وحشتناک و سرما؛

بلای نیستی, سرمای پرسوز,

حکومت می کند بر دشت و بر ما.»



ـ «نه مارا گوشة گرم کنامی,

شکاف کوهساری, سرپناهی؛»

ـ «نه حتی جنگلی کوچک, که بتوان

در آن آسود, بی تشویش, گاهی.»



ـ «دو دشمن در کمین ماست؛ دایم

دو دشمن می دهد ما را شکنجه

برون: سرما, درون: این آتش جوع

که بر ارکان ما افکنده پنجه.»



ـ «و . . . اینک . . . سومین دشمن . . . که ناگاه

برون جست از کمین و حمله ور گشت

. . . سلاح آتشین . . . بی رحم . . . بی رحم

. . . نه پای رفتن و نی جای برگشت . . .»



ـ «بنوش ای برف! گلگون شو, برافروز

که این خون, خون ما بی خانمان هاست.

که این خون, خون گرگان گرسنه ست

که این خون, خون فرزندان صحراست»



ـ «درین سرما, گرسنه, زخم خورده,

دویم آسیمه سر بر برف, چون باد.

ولیکن عزت آزادگی را

نگهبانیم, آزادیم, آزاد.»



کتاب بعد

فهرست / شعر قبل / شعر بعد


Buy Posters at AllPosters.com!



More...


Choose from 100,000 posters!
Find your favorite posters in music, movies,fine art, sports, and photography categories. Check out these categories:
Movies

Fine Art

Music



[Close]


undefined
[Close]


undefined

انسان مه الود شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:13 ب.ظ http://ensan.blogsky.com

چقدر خوب که دوباره داری می نویسی. فکر کنم بهترین صبح همون صبح دولت باشه که برای هر کسی نمی دمه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد