از امروز صبح عاشقت شده ام. به گمانم دیشب خوابت را دیده ام، حتی شاید در خواب گریسته باشم.
می خواهم بروم تا بلکه برسم به یک روشنی یی، خواستی، بیا؛ نخواستی گاهی حال وخبری بگیر از من، شاید دلم هوایت را کرده باشد.
موبایلم را روشن می گذارم.
پ.ن.۱: عنوان از یکی از غزلهای دیوان شمس است.
پ.ن.2: عمو رضا موبایل ندارد.
پ.ن.3: کلی فاصله هست از من تا تو و از تو تا من؛ تا برسیم هم حتما دیر شده است.
چقدر حرفهای این عمو رضا به دل مینشیند ...
سلام عمو
عمو دارم اين افيون رو ترک ميکنم
عمو سخته ولی ميشه
اگه دوست داشتی معرفيت کنم
سخته ولی ميشه. عمو نکنه آلوده بشی ٬ من تازه می‌خوام مثل خودت پاک بشم
حرفی نیست ... اگر هم باشد آن قدر به هم نزدیکیم دیگر نیازی به گفتن نیست!!
منتظر نباش که شبی بشنوی،
از این دلبستگیهای ساده دل بریدهام!
که روسری تو را،
در آن جامهدان قدیمی جا گذاشتهام!
یا در آسمان،
به ستارهی دیگری سلام کردهام!
توقعی از تو ندارم!
اگر دوست نداری،
در همان دامنهی دور ِ دریا بمان!
هر جور تو راحتی! بیبی باران!
همین سوسوی تو
از آنسوی پردهی دوری،
برای روشن کردن اتاق ِ تنهاییم کافیست!
من که اینجا کاری نمیکنم!
فقط، گهگاه
گمان آمدن ِ تو را در دفترم ثبت میکنم!
همین!
این کار هم که نور نمیخواهد!
میدانم که مثل همیشه،
به این حرفهای من میخندی!
با چالهای مهربان ِ گونهات ...
حالا، هنوز هم
وقتی به آن روزهای زلالمان نزدیک میشوم،
باران میآید!
صدای باران را میشنوی؟
((یغما گلرویی))
شاید دلم هوایت را کرده باشد
عجب ساده و صمیمی بود. خیلی عالی
به بارا نی زلال
شاداب ترین گلها را
در من بیدار کرد
ابری کوچک
دیری است
از آسمان خلوت من کوچ کرده است
با شبنم وستاره هایش
ابری کوچک
(عمران صلاحی)
مثل همیشه نرم مثل مخمل.....
سلام برایم نوشتی :
پیروزی یک تفکر استقلال طلب و یک تفکر پویا ؟عافیت طلبها (لیبرالها) ؟
سلام صادق خان!
این حرف ها یعنی چی؟
تازه چه فرق می کند ؟! ما یک پایهی جنگ بودیم! دلمان هم نمی خواست به این زودی ها تمام شود. می خواست؟
بعد مدتها که حالا امدم کاش این حرفها پیش نمی امد.
برخی حرفها مارا بوجد می اورد و برخی حرفهارا دوست نداریم بشنویم یا خیلی از و اقعیتها که مایل نیستیم ببینیم و انکار می کنیم. حداقل درمورد اون قسمتی که گفتی ما یک پایه جنگ بودیم مایلم بیشتر توضیح بدم.
اگر جنگ را به سه قسمت تقسیم کنیم قبل از ازادی خرمشهر . ازادی خرمشهر تا نبرد فاو و نبرد فاو تا قبول قطعنامه. هرکدام ویژگی متمایز کننده ای دارند. بنظر من و تا انجایی که یادم میاید ادمهای دوربر من به پایان جنگ بعد از ازادی خرمشهر از این باب که صلحی برقرار باشد امیدوار نبودند. شاید برای شما لیبرالها خیلی جای احترام داشته باشند اما چیزی که من بخاطر می اوردم ان بود که اکثریت لیبرالها کنج عافیت را چسبیده بودند من بخاطر ندارم چهره معرفی از انها حتی در دوره قبل از ازادی خرمشهر هم در دفاع از میهن عمل قابل توجهی انجام داده باشد. بنظر من قاطبه روشنفکری و لیبرال ما بیشتر ادمهای سخنران و توصیف کننده های زبردست ارمان شهر هستند اما نه تنها هیچ هزینه ای نمی کنند که حتی برنامه ای مدون و قابل اجرا هم ندارند. فقط خوب بلدند ایراد بگیرند نقد کنند و هی افسوس بخورند که چرا در اروپا بدنیا نیامده اند.
با احترام
خوشا بحال ان خواب و رویا ...
سلام ... موفق باشی.
هوم
عمو همیشه یه حس حامی به آدم میده..بعد از پدر...
نوشته های این صفحه رو کامل خوندم...خیلی نرم مینویسید بهترین لغتی که میشه بکار برد...آدم اینجا حس میکنه توی یه اتاق خلوت و ساکته...
کلید را روی قفل جا یگذارم میدانم که می آیی(مال یه وبلاگه)
عمو سلام
مثل همیشه با نوشته هات مست شدم
عمو یادم رفته چطوری کاری که گفتی بکنم
میل کن برام
به گمانم فردا رزو خوبی باشد صورت ماه به تو خواهد گفت
میشه منم بیام !؟
(دچار خود تحویل گرفتگی شدم !)
سلام
هنوزم موبایله روشنه ؟
...
سربلند بمونی
شاعر میگه:
آسمان را می نگرم، تو را میبینم....
خورشید را می نگرم، تو را میبینم....
دریا را می نگرم، تو را می بینم....
خوب مسخره، از جلوم برو کنار دیگه!!!!
درود بر شما. من از خیر لینک گرفتن از آدمهای بزرگ گذشتم. فقط آمدم بگویم که دست مریزاد. راستی شما لینک هم به غریبه ها میدید؟؟؟
کجایی عمو؟ دلم تنگ شده برات