پسرک گفت:

« آقا چسب زخم؟!»

- برو پسر جان

  زخم من

            با چسب تو  

                           خوب نمی شود.

                                      بهرام رحیمی 


این دور و بر ها خبر خاصی نیست؛ شما چه خبر؟!

ما سال ها دویده‌ایم و نرسیده‌ایم؛ شما چطور؟!

راستی این حقوق بشر که می‌گویند چیست؟! یا آن دیگری، چه بود نامش؟! آها! آزادی .می‌دانی ما شعرهای ممنوع زیادی داریم. داستان‌های ممنوع و حرف‌های ممنوع و شاعران و آدم‌های ممنوع.

 ما اصلا این ممنوع را از هر واژه و مفهوم دیگر بیشتر می‌شناسیم.نشناختنش درد دارد. اینجا در پا یا سر یا هر جای دیگر بدن. یکی دو نفر را می‌شناختم که این ممنوع‌ها را نمی‌شناختند، حالا نمی دانم کجایند.

راستی ما آن قدر  پروانه  داشتیم که نگو! حالا کمتر شده است. گفت« پروانه‌های بعدی را بپا»۱ اما نگفت چگونه. تازه گی ها پروانه‌های ما نمی‌پرند. من پروانه را خیلی دوست دارم. و آزادی را و حقوق بشر را و… کلی از این چیزهای قشنگ را…

اگر خواستی بیا با هم برویم من می‌خواهم بپرم…

............................................................................................
۱- سومین شعر از لب‌خوانی اول سید علی صالحی در دعای زنی در راه که تنها می رفت.

نظرات 16 + ارسال نظر
تاریک خانه سه‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 01:12 ب.ظ http://darkroom.blogsky.com

اگر دستانم نمی لرزید برایت می نوشتم، از گربه ای که دیشب با یک لگد از اتاقم بیرون انداختم...
از پرنده ای که زندانی کردم،
یا از آن عشقی که کشتم...

آیه‌های زمینی سه‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 02:24 ب.ظ http://aiehaiezamini.blogsky.com


در این غربت خانگی
بگو هرچی باید بگی
غزل بگو به‌سادگی
بگو زنده باد زندگی

برای شعر تازه
اجازه بی‌اجازه!

(شهیار قنبری)

مرتضی سه‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 02:47 ب.ظ http://mortezaa.blogsky.com

بی ربطوبلاگت با بلاگ رولینگ چه زیبا تر شده ...

من سه‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 04:46 ب.ظ http://inmanaminja.persianblog.com

و گاهی زخمهای بزرگ با چسبهای کوچک شاید التیام یابد...

الهام سه‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 09:18 ب.ظ

و عشق ممنوع(زمانی نمی فهمیدمش).خوشحالم که برنده وجودت هوس برواز کرده.شاد باشی(عمویی شنیدن صدای دل سخته .برات میگم چرا)

مسیح سه‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:32 ب.ظ http://aaddee.blogsky.com/

سلام عمو جون

ممکنه زخم تو با چسب من درمون نشه ... ولی خریدن همین یه چسب زخم کوچولو می تونه کلی از زخمای منو درمون کنه ( پسرک عادی ) .

عمو جون چه خوب کردی که بازم نوشتی .

داشتم ناامید می شدم ...

پریدن از راه رفتن قشنگتره .

منم کم کم دارم ور می پرم ...

سربلند بمونی و ایرونی .

هامون چهارشنبه 28 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 12:02 ق.ظ http://shouka.blogsky.com

سقوط!
همین...

ثمین چهارشنبه 28 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 12:28 ق.ظ http://saminsweety.blogsky.com

زخم من تنهایی من با چسب کوچکی التیام می یابد با همان سوال« چسب زخم می خواهی؟»

رکسانا چهارشنبه 28 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 12:31 ق.ظ

من نیز چسبی می خواهم ولی برای بستن دهان بعضی
دلم سخت گرفتست

تندر چهارشنبه 28 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 01:21 ق.ظ http://ainakdoodi.persianblog.com

من خودمم ولی جام عوض شده البته جای قبلی هنوز هستش آ رمینی نگاه احساس میکنم دیدت نسبت به زندگی داره بهتر میشه چه خبره؟

مریم چهارشنبه 28 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:01 ق.ظ http://soratk.blogsky.com

سلام عمو جان

دیوونه چهارشنبه 28 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 07:08 ب.ظ

کطزرذدئو.بلاتنمک-۰۹۸۷۶۵

پرهون چهارشنبه 28 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:00 ب.ظ http://parhoon.blogsky.com

زخمهایی ست که روح انسان را قطره قطره ذوب میکنند....
زخم هایی ست که تو را می برد تا انتهای خودیت تو.....
زخمی می خواهم که مرا به من بشناساند......

سحر پنج‌شنبه 29 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 09:58 ق.ظ http://afsaneyemaneli.persianblog.com

سلام عمو رضا. هر زخمی مرحم خودش رو می خواد. نسخه عمومی به دردش نمی خوره.

انسان مه الود پنج‌شنبه 29 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:55 ق.ظ http://ensan.blogsky.com

آزادی را دوست دارم و حقوق بشر را..
وقتی که سخنی نباشد برای فریفتنم.
همه جا دروغ است.

ابرخاکستری پنج‌شنبه 29 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 12:44 ب.ظ http://abrekhakestari.blogsky.com

پرواز را بخاطر بسپار ... اما اینبار پرنده رفتنی نیست !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد