شده است آیا در یک پراید سفید که راننده اش یکی از دوستانتان است نشسته باشید وسه تن از دوستانتان هم عقب ماشین نشسته باشند، هوا بارانی باشد و کمر بند ایمنی را هم بسته باشید و سرعت ماشین هم نسبتا زیاد باشد بعد نزدیکی های یک چراغ قرمز راننده ناگهان ترمز کند اما ماشین لیز بخورد و شما نزدیک شدنتان را به یک اتوبوس ولوو لیمویی رنگ که پشت چراغ ایستاده است را ببینید و ناگهان درد شدیدی در کمر خود احساس کنید و با وجود آنکه شدیدا شوک زده شده باشید از آنچه اتفاق افتاده است آگاهی کامل داشته باشید بعد برای فرار از درد کمر، خود را از آن پراید سفید که اینک جلو بندی آن کاملا مچاله شده است خود را بیرون بکشید وروی چمن های خیس و گلی کنار خیابان رها کنید و آنچه اتفاق افتاده است را دوباره مرور کنید مخصوصا تصویر نزدیک شدن به ولوو و برخور با آن و دیدن رنگ لیمویی اتوبوس درست آن سوی شیشه ی ترک برداشته ی پراید سفید رنگ در مقابل صورتتان، بعد آدم ها بیایند بالای سرتان و حالتان را بپرسند وشما با وجود گردن درد سرک بکشید تا ببینید دوستانتان در چه وضعی هستند بعد که همه را سالم دیدید سرتان رادوباره ی روی چمن ها بگذارید و به ابرها که اینک در حال پراکنده شدن اند خیره شوید و پیرزنی بیاید بالی سرتان وچیزی بگذارد زیر سرتان و بگوید:« هیچی نشده آروم باش» وشما به او لبخند بزنید و او به شما لبخند بزند بعد به خاطر استرسی که دارید از جا بلند شوید و راه بروید و دوستانتان که عقب نشسته بودند وصدمه ای ندیده اند به سراغتان بیایند و شما به آنها بگویید که حالتان خوب است و آنها صندلی تان را نشان دهند که در اثر فشار دوست نسبتا چاقتان که پشت سرتان نشسته بود حسابی خم شده است و مشخص می کند که چرا کمرتان آنقدر درد می کند و شما هم نگاهی به آن دوستتان بکنید و هر دو به آنچه پیش آمده لبخندی بزنید که زود از روی لبتان پاک شود و همه ی دوستانتان سالم باشند و فقط کمر بند به سینه ی دوست راننده تان فشار آورده باشد و او را دچار تنگی نفس کرده باشد و دو تن از دوستانتان او را به بیمارستان برسانند بعد همانجا منتظر بمانید تا پلیس بیاید و باقی قضایا؛ پیش آمده است آیا؟!
دیروز برای من پیش آمد وحالا از درد کمر و گردن و قفسه ی سینه به سختی می توانم حرکت کنم و کمربند گردنم را خراشیده و البته جانم را نیز نجات داده و همگی حالمان خوب است و سالمیم انگار ؛ خدا را شکر.
خدا رو شکر. خدا رو شکر. خدا رو شکر. یه عالمه خدا رو شکر... خوشحالم که سالمی. ولی حتما برو یه عکس از ستون مهره هات بگیر که مطمئن بشی مشکلی پیش نیومده.
خداروشکر که مشکلی پیش نیومده
(عمو جان جونت سلامت اینا که چیزی نیست!!!!من خودم چند بار مردم !!!!کلی خاطره اینجوری میخوای برات تعریف کنم!!!!)
شوخی کردم خداروشکر که سالمی و امیدوارم که دوستت هم مشکل اساسی نداشته باشه و زود خوب بشه.(بابا حواستون کجاست؟؟؟) ضمنا بابت لینک هم ممنون.بازم بهت سر میزنم.(راستی این ستون مهره ها شوخی با کسی نداره من خودم کشیدم و میدونم جدی بگیرشون!!)تا بعد
حیف نمردی از دستت خلاص بشویم.... من هم بلاگاسکایی شدم...سلام!
سلام !
عمو جان لطف کردی .!
موفق باشی
صدر
عمو رضا چرا حال گرفتی ٬ نمیگی ما بدون عمو رضا چیکار کنیم ٬ کی میخواد چند وقت یکبار یک مشت تو بازو من بزنه تا به خودم بیام .بابا مواظب باش .
عمووووووو. عمووووووو. عوووووووووووو.عوووووووووووو.
عمو جون همیشه زنده باشی
آخ آخ عمو جان واقعا ببخشید آخه من این وبلوگم یه خورده به هم ریخت واسه همین دوباره ساختمش اینه که کلی از لینک ها رو یادم رفته ولی حتما لینکتو میذارم.
عمو رضا جون
ناراحت نباش
یه دسته گل قشنگ می گیرم میام عیادتت
اونقدر گل می یارم که عطرش تو اتاقت بپیچه و از دردت یادت بره.
راستی من کوچولوام.
خواستی بهم سر بزن
البته وقتی دردات التیام پیدا کرد
دوست دارم عمو جون
آیا شده است دیگر پشت سریهایت را دیگر نبینی آیا!
ببخشید من امروز حالم خوب نیست!
سلام
امیدوارم همیشه صحیح و سالم باشید اگر اجازه بدهید من هم به شما لینک بدهم.
موفق باشید.