۲


در میان صف بچه‌ها که دو تا، سه تا از کوه بالا می‌رفتند، ایمان تنها بالا می‌رفت. مژگان خود را به ایمان رساند و با او حرکت کرد؛ ایمان متوجه او نشد، یا وانمود کرد که متوجه نشده است و همچنان برای خود زمزمه می‌کرد. مژگان متوجه نشد که چه چیز را زمزمه می کند.بالاخره با آرنج به بازوی ایمان زد و در حالی که او انگار بهت زده شده بود، گفت: کجایی بابا؟
ایمان با تعجب تکرار کرد: بابا؟!
مژگان خندید و گفت: مسخره نکن ... کجایی؟
ایمان انگار که با سوال عجیبی روبرو شده باشد، جواب داد: خوب ... همین دور و برا!
مژگان سرش را کج کرد و نگاهی به ایمان انداخت و تمسخرآمیز گفت: تو اصلا نفهمیدی منظور من چیه؟
ایمان با حالتی که یعنی از هیچ چیز خبر ندارد سرش را تکان داد که: مگه منظور تو چیه؟
مژگان خیلی جدی گفت: من می‌فهمم که تو یه چیزیت هست!
ایمان با قیافه‌ای حق به جانب گفت: من همیشه گفتم تو آدم با استعدادی هستی!
مژگان با عشوه درآمد که: خوب این ویژگی عروسک شرقیه؟
ایمان با تعجب تکرار کرد: عروسک شرقی؟
مژگان توضیح داد که: آره ... یکی از آشناهامون که از کانادا اومده بود تا منو دید گفت چطوری عروسک شرقی؟!
ایمان سرش را تکان داد و آرام زمزمه کرد:عروسک شرقی!

نظرات 21 + ارسال نظر
پویا پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 06:33 ق.ظ http://azadivoice.blogsky.com

سلام
وبلاگ خوبی داری ، اگر مایل بودید پایگاهایمان را لینک کنیم در سایت یکدیگر ، در صورتیکه موافقت کردید اعلام کنید بلافاصیه بنده هم لینک شما را قرار دهم .

حسین پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 08:27 ق.ظ http://sokot.blogsky.com

مرسی خیلی زیاد.

صدر پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 10:28 ق.ظ http://khodkar.blogsky.com

سلام !
راستش من هم دلم تنگ شده بود.
از قرار هم راستش من مقدماتش رو فراهم کردم .در ضمن مسعود ( سه دوست ) هم اعلام آمادگی کرده که هست.
ببین اگر موافق باشی برای بعد از امتحانات فکر کنم مشکلی نباشه ! یه سالن کوچیک که میزبان و مهمانش خودمون باشیم .اگه موافقی بسم ا....
در ضمن مشکل وبلاگت و خوب برام توضیح بده تا بتونم کمکت کنم .
موفق باشی
صدر

نازنین پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 01:44 ب.ظ http://naz.blogsky.com

عروسک شرقی؟:):):)

ساز دل پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 09:06 ب.ظ http://honey.blogsky.com

منتظر بقیه داستانت هستم :)

دانیال پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 11:14 ب.ظ http://57.blogsky.com

سلام
داستانت را خواندم .متوجه نشدم که چگونه بنویسم .که به زبان امروزی باشد. تشکر می کنم راهنمائی کنی.

درخت زیبای من پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 11:27 ب.ظ http://wavysea.blogspot.com

سلام. ممنون که به من سر می زنی.‌ وبلاگ خوبی داری. تبریک می گم :)

سید سروش جمعه 9 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 12:47 ق.ظ http://soroosh.blogsky.com

کشته منو این اشوه های عروسکای شرقی
خیلی باحالی عمو

همیره جمعه 9 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 04:21 ق.ظ http://amirsanam.blogsky.com

دلم برات تنگ شده سر بزن

پویا جمعه 9 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 05:53 ق.ظ

سلام
ما هم به لینک بلاگ شما را در بلاگ مان قرار دادیم .

سامان جمعه 9 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 07:03 ق.ظ http://metalhammer.blogsky.com

هو رضا مگه اینجا سینما که می‌خوای فیلم ببینی؟

صدر جمعه 9 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 07:19 ق.ظ http://khodkar.blogsky.com

سلام !
رضا تو با این بچه ها چکار کردی .همه از دستت شاکین .بی خیال اگر همین جوری پیش بریم همه باید برن غاز بچرونن به جای اینکه دور هم جمع بشن .
سعی کن فضای شبکه و سیستم عصبی بچه ها رو به هم نریزی .لطفاْ
موفق باشی
صدر

صدر جمعه 9 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 09:53 ق.ظ http://khodkar.blogsky.com

سلام !
ببینم ! پس مثل اینکه فقط این وسط ما ایم که غریبه ایم .باشه یکی طلب ما .اما از اینکا قضیه جدی نبودخوشحالم .
فکر کنم دیگه ضرورت گذاستن یه قرار برای همه ثابت شده .
بهتره یواش یواش دست به کار بشیم .
موفق باشی
ٌصدر

آرش جمعه 9 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 10:14 ق.ظ http://arashphoto.persianblog.com

عمو رضا سلام. ممنون که سر زدی و پیغام گذشتی. راستی یک سوال. شما همان عمو رضای خودمان هستی یا نه؟

Hossein جمعه 9 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 10:57 ق.ظ http://lucentears.persianblog.com

سلام. خوب حتما خیلی رنجیدی. ولی سعی کن زیاد ذهنت را با این چیزها مشغول نکنی. به هر حال زیاد پیش میاد.دل شکستن. دل شکسته شدن. زمان لازمه. موفق باشید.

روزنگار جمعه 9 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 04:25 ب.ظ http://roozngar.blogsky.com

یه امکان به امکانات بلوگ اسکی افزوده شد٪
به یاهو اعتماد دارین ؟
از این به بعد تبلیغات وبلاگ خود را به یاهو بسپارید
با عضو شدن در گروه بلاگ اسکی در یاهو
http://groups.yahoo.com/group/blogsky
شمار بینندگان وبلاگ شما چند برابر خواهد شد٪٪
اطلاعات بیشتر را در این وبلاگ بخوانید:
http://roozngar.blogsky.com

همیشه تنها جمعه 9 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 05:50 ب.ظ

همیشه تنها جمعه 9 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 07:35 ب.ظ

همیشه تنها جمعه 9 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 08:54 ب.ظ

عمو رضا سلام :
تو منو به ۱۵ سال قبل بردی .راستش رو بخوای من وبلاگ خون
خوبی هستم خیلی از وبلاگها رو می خونم وتوشون دنبال
حرفای تازه ام.
بارها وبلاگتو خوندم حتی مال دوستا تو ولی چیز خاصی نظرم
و جلب نکرد اما ایمان ومژگان منو یاد دوران جوونی ام انداخت
نه تو اشتباه نکن یا حداقل اشتباه منو نکن یه وقتی می شه
که حتی دیگه اگه عروسک شرقی خودش بیاد دیگه حال نوازش کردنش رو هم نخواهی داشت.
مثل من همیشه تنها در حسرت یه نگاه میمونی
نه نمیخوام یادداشتم بوی نصیحت و این حرفارو بده ولی
یادت باشه دوباره میگم عروسک شرقی تو نگاه ادم تو احساس
و قلب ادم ؛گمش نکن نذار در بره نذار ۵ سال دیگه بگی ای کاش..........
اونجوری که از شماره ۱و۲ بوش میاد دنبال کسی میگردی
یا شاید یافتیشو تردید داری ولی تردید و بذار کناریا هست
یا نیست اگه هست بالای کوه وقتی صدات کرد بغلش کن
ببوسش وگریه کن ولی اگه نیست دیگه خودتو اذیت نکن
دنبالش نگردچون که تو قلب احساست و نگاهت رو از
دست دادی چرا ؟خواستی بعدا برات میگم
نکنه تو دنبال عروسک کوکی میگردی کی فروغ
بهش اشاره داره و میتونه با هر فشار دست فریاد بزنه
من خوشبختم
نه اگه اینجوری باشی اذت متنفرم دوست دارم از عمری که
کردم بیشتر برات بگم چون می فهمم وقتی نوشتهات از
بین رفت جه حالی داشتی وبه چی فکر می کردی
ولی برای حالا بسه طوری بنویس که بفهمم جزء کدوم دسته
هستی یافتیش یا گمش کردی یا در استانه گم کردنی
فقط اشتباه نکن

سلام همیشه تنها
نمی ذانم تنهایی را دوست داشتی یا اینگونه پیش آمده که تنها مانده ای اما من تنهایی را دوست دارم

دانیال جمعه 9 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 09:26 ب.ظ http://57.blogsky.com

سلام
تشکر می کنم.ولی من می خواهم خود دوستان در باره این داستان نظر بدهند.کم کم با عقاید جدید من آشنا خواهید شد.میخواهم خودم خودم را نقد کنم.اجازه بدهید تا آخر این داستان....
موفق باشی

بقثی دوشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 10:13 ق.ظ http://zonko.persianblog.com

یه روز وقتی مژگان دوباره پاشو گذاشته بود روی سر ایمان گذاشته بود یه بارگی در اتاق دااااااااااااااااااااااانگ باز شد و بابا و مامان و عمو و عمه و خاله تموم همسایه حل خوردن اومدن تو ........
از اون روز دیگه نرمی موهای مژگان و گرمی پای ایمان از بین رفت چی نوشتم؟!!!!؟!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد