دیروز وقتی از دشت شقایق که با دوستان رفته بودم برگشتم
، نشستم مقابل تلویزیون و بی که دنبال برنامهی خاصی باشم کانالها را جستجو کردم؛ وقتی دیدم صحبت از آزاد سازی خرمشهر در سوم خرداد است ناگهان به یادم آمد که روزی که گذشت دوم خرداد بود واتفاقا در اخبار شنیدم که
خاتمی بیانیهای هم صادر کرده است.
آن دوم خرداد کذایی هم جمعه بود و ما با چه شور و شوقی شناسنامه هایمان را گرفتیم دستمان و به ستاد های رای گیری رفتیم؛ و حماسه آفریدیم! باورمان شده بود که معجزهای رخ داده است اما سالها که گذشت دانستیم همه چیز بر مدار سابق خود میچرخد.
سلام !
چطوری عمو جون !
اولاْ که عاقل آن است که اندیشه کند پایان را .یعنی آن دوم خرداد و خردادی ها که هممون باشیم بهتر بود هموا ۶ سال پیش فکر اینجاهارو می کردیم .که نکردیم .چوبشم خوردیم .
اما راجع به سوالت :
یه پسر با قد متوسط / چشم های قهو ه ای / پیرهن لیمویی رنگ / کت و شلوار کرم روشن با یقه ی پیرهنی / که در محوطه مدام تیپ سبز رنگ میزد.اگر فکر کنی و به حافظت رجوع کنی حتماْ مشخصاتی که گفتم یادت می یاد.
در ضمن از آقایون سیاسی هم کم اونجا نبودن .همچنین از علمای مطبوعات هم بودند . تعجب کردم وقتی گفتی نبودن.
راستی یه کد دیگه : اگر یادت باشه وقتی تو جلسه ی افتتاحیه خواهان حضور بیشتر دخترها در عرصه ی فعالیت مطبوعات دانشجویی شدند دو ردیف آخر چطوری ذوق مرگ شده بودند.
مطمئن باش خیلی طول نمی کشه .شاید در آینده ی نزدیک چشممون به جمال همدیگه تو یه مراسمی مثل زیبا کنار روشن شد.ولی بالاغیرتا ْ قبلش شناس بدیم.
موفق باشی
صدر
عمو جون سلام
اقا ما و وبلاگمون چه قابلیم شما لطف دارید
راستی شما هم اجا زه می دید ما هم بلینکیم
کوچیک شما صلاح
سلام!
عموجون حالا چرا عصبانی شدی ؟
خیلی خب اینکه دعوا نداره !من فکر کردم از اول تا آخرش بودی . من از دانشکده ی ....تهران مرکزی به عنوان رابط و عقد واسط یکی دو تا از تشکل ها اومده بودم .در ضمن خودم به عنوان یکی از گزارشگرای یکی از روزنامه ها هم اومده بودم.
اینقدر هم زود از کوره در نرو .اینجوری نمیتونی یه وبلاگ نویس عالی از آب در بیایی .عمو جون مثلاْ تازه داریم با هم آشنا میشیم .بیا و بالا غیرتاْ ما رو دریاب و اینقدر زود عصبانی نشو .خدا وکیلی نمی خواهم اذیتت کنم اما حق بده .احتیاط شرط عقله .
اگر خواستی رو پیشنهادم برای جمع شدن برو بچه های وبلاگ نویس تو بلوگ اسکای در یک روز برای آشنایی های بیشتر فکر کن .تو فقط اطمینان کن .کارها همه اش درست میشه .
موفق باشی
صدر
دوم خردادی ها هم از خودشون بودن فقط با یک ماسک جدید به اسم دوم خرداد.....مرسی از این که گه گاهی سر میزنی.
سلام عمو. ببخشید که بهتون سر نزدم .
آخه امتحان داشتم.
در رابطه با لینک باید بگم که باز هم شرمنده. مین الآن گذاشتم.
بابا این دوم خرداد هم شده یه شعار. از اولش هم معلوم بود.
باز هم بهم سر بزن.
قربانت
مانی
سلام
ممنون که سر زدی بهم .
اگه بازم قر تو کمرت خشکید D: بازم از این ورا بیا (;
سلام. انگار خواب بود. همه چی
خشت اول گر نهد معمار کج...
سلام !
عمو جون بسم ا... / اگه اهلش هستیم شروع کنیم . پیشنهادی برای این موضوع داری !
موفق باشی
صدر
شاید اگه اون موقع کتاب « قلعه حیوانات » رو خونده بودین اونوقت شاید شاید شاید با دید بهتری دچار خطا میشدین!!!! اگه نخوندین هنوزم دیر نشده...
اره والا این خاتمی هم بد جوری کلاه سرمون گذاشت..راستی دشت شقایق میری چشم درد میگیریها....
این ورا هم بیا....
سلام !
عموجون قربون همتت !
من رو پیشنهادهایی که دادی فکر کردم .مورد دوم به نظرم بهتره .فقط می مونه تدارک مقدماتش .فکر میکنم اگر با بقیه بچه ها هم ارتباط برقرار کنیم راحت تر و بهتر کارها پیش بره .
باز هم از همتت مرسی
در ضمن من صدر هستم نه صالح
صدر
سلام !
خواهش میکنم .برای نامم شوخی کردم .جدی نگیر.
ولی پیشنهادت خوبه .اما ایجاد یه وبلاگ جدید هم زمان زیادی میبره هم شاید حوصله نکنیم ساپورتش کنیم.من پیشنهاد میکنم بچه ها رو تقسیم کنیم .سه دسته بشیم و کار رو به هفته ای تموم کنیم .فکر کنم نازنین هم بتونه کمکمون کنه .ببین برای شروع کار حتی اگر ۵ یا ۶ نفر هم باشیم کفایت میکنه .مهم شروع کردنشه .اگه موافق بودی من و تو و نازنین با چند تا ی دیگه که بودن هماهنگی ها رو انجام بدیم و شروع کنیم .
در ضمن نه اینکه تا حالا خیلی از امتحانات میترسیدیم؟!
موفق باشی
صدر
سلام عمو..مرسی که بهم سر زدی!
آره!چه شبی بود. ما که اون موقع یادمه توی امتحانای سال سوم راهنماییمون بود ولی این حرفا حالیمون نبود...تا سه نصفه شب بیرون میپلکیدیم...
ولی کی میدونست همش یه بازیه! یه بازیه زشت!
سلام من هم یه عضو جدید از این blogsky هستم مطلب در مورد ترفندهای کامپیوتری مینویسم .
وبلاگ قشنگی داری
سلام
واقعا متاسفم که ناراحتتون کردم. باور کنید قصد توهین نداشتم. دچار مشکل خود برتر بینی هم نیستم. من خودم اون موقع هنوز نمی تونستم رای بدم!!! منظورم صرفا این بود که اگه اون قصه رو می خوندین از اینکه یه حرکت انقلابی به یه همچین جاهایی برسه زیاد تعجب نمیکردین و انتظار معجزه را هم نمیکشیدین.فقط همین.
باز هم متاسفم که سوءتفاهم شده...
راستی من اسمم نهال نیست. Nahla ست.