برهوتی شده دنیا، که تا چش کار می کنه مرده‌‌س و گور!

نشستم و « قصه‌ی دخترای ننه دریا » را دوباره ‌خواندم.راه رفتم و « قصه‌ی دخترای ننه دریا » را دوباره خواندم.دخترای ننه دریا و پسرای عمو صحرا به هم نمی‌رسند؛ یا اگر خوش‌بین باشیم به این زودی‌ها به هم نمی‌رسند. « از زخم قلب آبایی » هنوز در سینه‌ی این دختران خون نچکیده است؛ پستانشان گل نداده در بهار بلوغ‌اش!
تن خسته‌ی پسرای عمو صحرا را ببینید و فریادشان را؛ واز آن سو ترس دخترای ننه دریا را که « اشک‌تون شوره تو دریا نریزین » .
نه! پسرای عمو صحرا و دخترای ننه دریا به هم نمی رسند. تا دخترا در دل آب نشسته‌اند وکاری نمی‌کنند پسرا هم کنار آب می‌نشینندو چشم می‌دوزند به سیاهی شب.قفل خونه‌ی خورشید را تنها نمی‌شود باز کرد.
« دیگه دل مثل قدیم عاشق و شیدا نمیشه
   تو کتابم دیگه اینجور چیزا پیدا نمیشه.»
نظرات 3 + ارسال نظر
محمد رضا یکشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1382 ساعت 01:17 ق.ظ http://khakestar.blogsky.com

اه..مناینو تو اتوبوس خوندم.

صدر یکشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1382 ساعت 07:37 ق.ظ http://khodkar.blogsky.com

سلام !
عمو جون قصدم چوب به مرده زدن نبود.اما اگر مطمئن بودم که بیشتر میفهمن که غصه ای نداشتیم .مشکل اینجاست که میدونیم که نمی فهمن.
صدر

نازنین یکشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1382 ساعت 06:58 ب.ظ http://nanaz.blogsky.com

میگم ماجرای این عمو صحرا و ننه دریا چیه؟!!!!

قصه‌ی دخترای ننه دریا شعری است از احمد شاملو در کتاب باغ آینه.
عمو صحرا و ننه دریا هم بعید می‌دانم ماجرایی داشته باشند؛ماجرا ماجرای پسرای اونه و دخترای این.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد