پسرک گفت:
« آقا چسب زخم؟!»
- برو پسر جان
زخم من
با چسب تو
خوب نمی شود.
این دور و بر ها خبر خاصی نیست؛ شما چه خبر؟!
ما سال ها دویدهایم و نرسیدهایم؛ شما چطور؟!
راستی این حقوق بشر که میگویند چیست؟! یا آن دیگری، چه بود نامش؟! آها! آزادی .میدانی ما شعرهای ممنوع زیادی داریم. داستانهای ممنوع و حرفهای ممنوع و شاعران و آدمهای ممنوع.
ما اصلا این ممنوع را از هر واژه و مفهوم دیگر بیشتر میشناسیم.نشناختنش درد دارد. اینجا در پا یا سر یا هر جای دیگر بدن. یکی دو نفر را میشناختم که این ممنوعها را نمیشناختند، حالا نمی دانم کجایند.
راستی ما آن قدر پروانه داشتیم که نگو! حالا کمتر شده است. گفت« پروانههای بعدی را بپا»۱ اما نگفت چگونه. تازه گی ها پروانههای ما نمیپرند. من پروانه را خیلی دوست دارم. و آزادی را و حقوق بشر را و… کلی از این چیزهای قشنگ را…
اگر خواستی بیا با هم برویم من میخواهم بپرم…
............................................................................................
۱- سومین شعر از لبخوانی اول سید علی صالحی در دعای زنی در راه که تنها می رفت.
اگر دستانم نمی لرزید برایت می نوشتم، از گربه ای که دیشب با یک لگد از اتاقم بیرون انداختم...
از پرنده ای که زندانی کردم،
یا از آن عشقی که کشتم...
در این غربت خانگی
بگو هرچی باید بگی
غزل بگو بهسادگی
بگو زنده باد زندگی
برای شعر تازه
اجازه بیاجازه!
(شهیار قنبری)
بی ربطوبلاگت با بلاگ رولینگ چه زیبا تر شده ...
و گاهی زخمهای بزرگ با چسبهای کوچک شاید التیام یابد...
و عشق ممنوع(زمانی نمی فهمیدمش).خوشحالم که برنده وجودت هوس برواز کرده.شاد باشی(عمویی شنیدن صدای دل سخته .برات میگم چرا)
سلام عمو جون
ممکنه زخم تو با چسب من درمون نشه ... ولی خریدن همین یه چسب زخم کوچولو می تونه کلی از زخمای منو درمون کنه ( پسرک عادی ) .
عمو جون چه خوب کردی که بازم نوشتی .
داشتم ناامید می شدم ...
پریدن از راه رفتن قشنگتره .
منم کم کم دارم ور می پرم ...
سربلند بمونی و ایرونی .
سقوط!
همین...
زخم من تنهایی من با چسب کوچکی التیام می یابد با همان سوال« چسب زخم می خواهی؟»
من نیز چسبی می خواهم ولی برای بستن دهان بعضی
دلم سخت گرفتست
من خودمم ولی جام عوض شده البته جای قبلی هنوز هستش آ رمینی نگاه احساس میکنم دیدت نسبت به زندگی داره بهتر میشه چه خبره؟
سلام عمو جان
کطزرذدئو.بلاتنمک-۰۹۸۷۶۵
زخمهایی ست که روح انسان را قطره قطره ذوب میکنند....
زخم هایی ست که تو را می برد تا انتهای خودیت تو.....
زخمی می خواهم که مرا به من بشناساند......
سلام عمو رضا. هر زخمی مرحم خودش رو می خواد. نسخه عمومی به دردش نمی خوره.
آزادی را دوست دارم و حقوق بشر را..
وقتی که سخنی نباشد برای فریفتنم.
همه جا دروغ است.
پرواز را بخاطر بسپار ... اما اینبار پرنده رفتنی نیست !