و هیچ کس دیگر به هیچ چیز نیاندیشید!

نمی دانم؛ این کلمه ای ست که مرا می تواند تعریف کرد. نمی دانم. واقعا نمی دانم. پاسخ همه سؤال هایم شده همین.

چه باید گفت؟ چه باید کرد؟ کجا باید رفت؟.... چه می شود گفت؟ چه می شود کرد؟ کجا می شود رفت؟....

من خسته ام؛ خسته.

این وبلاگ هم شده بود برایم پناهگاه. نه که حالا نیست؛ هنوز هست. اما پناهگاه ساکتی شده. بسیاری از انها که می آمدند و سر می زدند چند وقتی ست نیامده اند.

احساس تنهایی می کنم. احساس خستگی دارم.

از تمام انچه پیرامونم بود به وبلاگم پناه آوردم. اما حالا وبلاگم هم شده آیینه ای از هرانچه پیرامونم است.

نمی دانم، نمی دانم. من به سکوت می پیوندم. وبلاگم را ترک نمی گویم چرا که دوستش دارم. هر روز سر می زنم و وبلگ های شما را هم می خوانم. اما می خواهم یک هفته ای سکوت کنم.

نه که حالا بعد از یک هفته معجزه ای رخ بدهد. تا هفته ی دیگر قطعا دنیا بر همین مداری می چرخد که اکنون بر آن است.

تا هفته ی دیگر ما همچنان دروغ می گوییم. تاهفته ی دیگر ما همچنان تنها می مانیم. تا هفته دیگر ما همچنان در بند می مانیم. تا هفته ی دیگر هیچ اتفاقی نمی افتد.

نظرات 16 + ارسال نظر
مرد تنها(نگاه) سه‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 10:19 ق.ظ http://shouka.blogsky.com

سکوت؟...
چرا؟
نکند ما هم باید برویم؟...
ها؟

پیمان سه‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 11:49 ق.ظ http://peyman59.blogsky.com

سلام. امیدوارم هیچ وقت خسته و ناامید نشی و همیشه شاد باشی. خوشحال میشم به هم لینک بدهیم. موفق باشید.

مریم سه‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 12:06 ب.ظ http://soratak.blogsky.com

سلام عموجان
این روزها من هم خسته ام. خسته و دلتنگ و عجیب احسا س تنهایی می کنم. دلم می خواد زمان را متوقف کنم . اما نمی تونم. حتی اگه خودم هم نخوام موجی که سوارشم منرا باخود می بره. کجا ؟ نمیدونم.....
نکنه تو هم مثل صلاح وبلاگت را تعطیل کنی و دیگه ننویسی. رفتن راه چاره نیست.
امیدوارم که زودتر سر حال بیایی و نوشتن را شروع کنی
مریم

فرناز سه‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 12:55 ب.ظ

سلام:
اینجا همه رمزی صحبت می کنن من که چیزی سر در نمیارم ولی وبلاگ قشنگی دارید امیدوارم که تعطیل نشه من همیشه میام ولی خیلی وقتها یعنی اکثراٌ کامنت نمیزارم

موفق باشید.

مینا آلبالو سه‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 03:03 ب.ظ http://www.mina-albalooo.blogsky.com

عمو!!!!!!!
این حرفا چیه میزنی؟
نغمه تنهایی و از این حرفا ما نداشتیم!
دو سه روزی خبری ازت نداشتم نگران شدم٬ گفتم از عمو رضام بعید بود ۲-۳ روز ما رو از خودش بی خبر بذاره.
اومدم میبینم...به به..... نغمه تنهایی و مرغ سحر و.....به به.
داشتیم؟
خوب یه خبر می دادی سه سوت در خدمت بودیم.
خلاصه عمو جون اینجانب هر کمکی ازش ساخته است بگو..
این روزا هر دفعه بیای بلاگم یه جوریه آخه دارم روش تمرین میکنم ٬ ۱ بار خوب میشه ۱ بار قاطی میکنه.. الان که قاطی کرده..... برای هر کی هم کامنت گذاشتم : کمک.....
کسی واسه کمک نیومد:(
خوب....
از تنهایی در اومدی؟:)
قربونت
bye

صنم سه‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 03:03 ب.ظ http://sogmad.blogsky.com

عمو رضا جونم...
چرا؟
لاله حتی موقعی که لادن مرد دقایقی استقامت کرد و صحنه مبارزشون رو خالی نذاشت ...
بعد از ساعتی دیگه اونم رفت...
چرا ؟ عمو
سکوت زیباست ولی من دوست دارم نوشته های زیباتو بخونم...
برای دل خودت بنویس نه برای دیگران...
دوستت دارم عمو جون ساکت و زیبام

پریدخت سه‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 03:16 ب.ظ http://pary.blogsky.com

سلام عمو جون
چیه ؟
چی شده ؟
چرا اینقدر پریشونی ؟
می دونم توی این دنیای به این بزرگی همه چیز تکراری شده طوری که دیگه قابل تحمل نیست ولی هنوزم امید هست ...
اما نه عمو نباید سکوت کرد باید فریاد زد گر چه سکوت هم نوعی فریاد به قول شاعر سکوت مادر فریاد هاست ...
ولی عمو جون تو هم باید قلبت بهاری باشه اصلا تمام جوونها باید قلبشون بهاری باشه . اره سخته اما ...
شاد و پیروز باشی عمو رضا .

باربد سه‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 07:34 ب.ظ http://river.blogsky.com

درود!
چطوری عمو جان!

درخت زیبای من سه‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 11:18 ب.ظ http://wavysea.blogspot.com

می دونی چیه؟ اغلب ما از دنیای کثیفی که احاطه مون کرده بود به وبلاگ پناه آوردیم. به این امید که اینجا آرمانشهرمون رو پیدا کنیم. اما غفلت کردیم از این واقعیت که اینجا رو هم ما میسازیم. مایی که اون دنیای واقعی رو به گند کشیدیم به راحتی با این دنیای مجازی هم همین کار رو کردیم. حتی بدون اینکه خودمون بخواهیم! اینجا هم درست مثل دنیای واقعی شده: به همون اندازه آزار دهنده... البته هنوز هم اینجا مزیتهایی داره. مثل اینکه می تونی حرفت رو بزنی! این به نظر من خیلی مهمه...
امیدوارم این دلتنگیهات زود رفع بشه٬ امیدوارم دنیا کمی پاک بشه٬ امیدوارم خورشید زودتر طلوع کنه... همه مون خسته ایم...

سامان چهارشنبه 18 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 02:27 ب.ظ http://metalhammer.blogsky.com

سلام عمو جووووووووووووووووووووووووووونم!٬٫¤٪×،*)(ـ+؛؛:؟.

کولی تنها چهارشنبه 18 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 02:43 ب.ظ http://parhoon.blogsky.com

تنهایی.........سکوت......... آرامش...........
چقدر این روزها دلتنگی زیاد شده......... چقدر این روزها همه دلتنگ هستن........... نه من و نه تو همه و همه.........
خسته از آینده ای مبهم و گذشته ای تلخ ......... شاید توی این یک هفته تونستی با خودت خلوت کنی و یک آرامش نسبی بدست بیاری ولی هیچ وقت نگو که تنهایی....... این همه دوست این همه رفیق که تو رو به خاطر خودت دوست دارن نه به خاطر ظاهرت چون ندیدنت.......... این یعنی یک دوستی به تمام معنا.......... منتظرت می مونیم با خبرای خوب بیا و یکمی حال و هوات رو عوض کن.......... برات دعا می کنم تا آروم بشی و از این کلافگی رها بشی ........ یاعلی

دانیال چهارشنبه 18 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 08:28 ب.ظ http://57.blogsky.com

سلام
این از اون حرف ها است.
دوست من همه ما این جوری شدیم.
سوت بزن خودتو بزن به بی خیالی
حیف از آدم های که بخاطر ... در زندان هستند.
و خیلی حرفهای نارحت کننده....
موفق باشی

باربد پنج‌شنبه 19 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 10:39 ق.ظ http://river.blogsky.com

سیاسی بازی؟؟؟!!! عمو جون

مینا آلبالو پنج‌شنبه 19 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 10:54 ق.ظ http://mina-albalooo.blogsky.com/

عمو خبری ازت نیست!
این همه پر طرفداری و بازم احساس تنهایی میکنی؟
اینم از اون حرفاست! جاتو با من عوض می کنی؟
بدم نمیومد به تنهایی تو بودم٬ اگه اسم اینو میشه تنهایی گذاشت!
راستش حوصله نداشتم لینک های بالایی رو ببینم ولی اگه خیلی جالب هستن بگو حتما می بینمشون.
ده زود باش بیا دیگه حالا نوبت انتظار ما شد!؟!؟!؟
دلمون تنگ شد به خدا!!!!
قربون عمو

ماه مهر پنج‌شنبه 19 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 10:44 ب.ظ http://sghl..http://mahemehr.blogsky.com

ماه مهر پنج‌شنبه 19 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 10:45 ب.ظ http://mahemehr.blogsky.com

سلام..
موفق باشید..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد