راز عشقو سر صحرا نریزین!

ناگهان چیزی در من شعله می کشد؛ و من، سکوت می کنم. ناگهان چیزی در من فرو کش می کند؛ و من، سکوت می کنم.

چیزی بر می انگیزاند، چیزی فرو می نشاند؛ و من باز، سکوت می کنم.

صدای من زندانی ست.