و من مسافرم ای بادهای همواره!

شاید سفر برای من پیامی داشته باشد؛ در ماندن که کلامی نبود. شاید راه مرا به چیزی رهنمون شود؛ در خانه که نشانه ای نبود.

می روم اما زود بر می گردم تا در دست و پا زدن های بیهوده ی هر روز دوباره با همه ی مردمان همراه شوم. اگر باز نگشتم بی وفا نبوده ام لابد مرگم فرا رسیده و تن را گذاشته ام و به ... نمی دانم آدم که می میرد به چه می پیوندد؛ عیسی که مصلوب شد به جاودانه گی پیوست. من چه؟