دروازه‌ی نقره کوب با هفت قفل جادو بسته‌ست!
می‌شود آیا ما هم طعم آزادی را بچشیم؟ آقایان عصبانی می‌شوندکه دیگر مگر چه می‌خواهید؛ هر کار که دلتان می خواهد می کنید!
همیشه از آن می‌ترسیدم و می‌ترسم که هرکس هر کاری دلش می‌خواهد بکند و هر چه دلش می‌خواهد بگوید و باز یک عده بیافتند به جان هم و آن چه باید تغییر کند بر سر جای خود بماند.
تا که ما حرف می‌زنیم و بعدش چوب می‌خوریم یعنی که آزادی نیست. همان که گفته‌اند: آزادی بیان داریم اما آزادی بعد از بیان نه!
من دلم آزادی می‌خواهد!