من زنده‌ام!

شده است آیا در یک  پراید سفید که راننده اش یکی از دوستانتان است نشسته باشید وسه تن از دوستانتان هم عقب ماشین نشسته باشند، هوا بارانی باشد و کمر بند ایمنی را هم بسته باشید و سرعت ماشین هم نسبتا زیاد باشد بعد نزدیکی های یک چراغ قرمز راننده ناگهان ترمز کند اما ماشین لیز بخورد و شما نزدیک شدنتان را به یک اتوبوس ولوو لیمویی رنگ که پشت چراغ ایستاده است را ببینید و ناگهان درد شدیدی در کمر خود احساس کنید و  با وجود آنکه شدیدا شوک زده شده باشید از آنچه اتفاق افتاده است آگاهی کامل داشته باشید  بعد برای فرار از درد کمر، خود را از آن پراید سفید که اینک جلو بندی آن کاملا مچاله شده است خود را بیرون بکشید وروی چمن های خیس و گلی کنار خیابان رها کنید  و آنچه اتفاق افتاده است را دوباره مرور کنید مخصوصا تصویر نزدیک شدن به ولوو  و برخور با آن و دیدن رنگ لیمویی اتوبوس درست آن سوی شیشه ی ترک برداشته ی پراید سفید رنگ در مقابل صورتتان، بعد آدم ها بیایند بالای سرتان و حالتان را بپرسند  وشما با وجود گردن درد سرک بکشید تا ببینید دوستانتان در چه وضعی هستند بعد که همه را سالم دیدید سرتان رادوباره ی روی چمن ها بگذارید و به ابرها که اینک در حال پراکنده شدن اند خیره شوید و پیرزنی بیاید بالی سرتان وچیزی بگذارد زیر سرتان و بگوید:« هیچی نشده آروم باش» وشما به او لبخند بزنید و او به شما لبخند بزند بعد به خاطر استرسی که دارید از جا بلند شوید و راه بروید و دوستانتان که عقب نشسته بودند وصدمه ای ندیده اند به سراغتان بیایند و شما به آنها بگویید که حالتان خوب است و آنها صندلی تان را نشان دهند که در اثر فشار دوست نسبتا چاقتان که پشت سرتان نشسته بود حسابی خم شده است و مشخص می کند که چرا کمرتان آنقدر درد می کند و شما هم نگاهی به آن دوستتان بکنید و هر دو به آنچه پیش آمده لبخندی بزنید که زود از روی لبتان پاک شود و همه ی دوستانتان سالم باشند و فقط کمر بند به سینه ی دوست راننده تان فشار آورده باشد و او را دچار تنگی نفس کرده باشد و دو تن از دوستانتان او را به بیمارستان برسانند بعد همانجا منتظر بمانید تا پلیس بیاید و باقی قضایا؛ پیش آمده است آیا؟!

دیروز برای من پیش آمد وحالا از درد کمر و گردن و قفسه ی سینه به سختی  می توانم حرکت کنم و کمربند گردنم را خراشیده و البته جانم را نیز نجات داده و همگی حالمان خوب است و سالمیم انگار ؛ خدا را شکر.