حسابش را بکن: ته جیبت پول زیادی باقی نمانده باشد و قرار بوده باشد، سه شنبه عیدی ات را بدهند و پنجشنبه حقوقت را و تو تمام سه شنبه را منتظر مانده باشی و عاقبت فرشید( حسابدار) زنگ زده باشد که نمی آید و تو هم هرچه فحش بلد بوده ای نثارش کرده باشی.بعد چهارشنبه از راه برسد و فرشید بیاید و حقوق و عیدی ات را یک جا پرداخت کند و تو منتظر بمانی که وقت رفتن برسد و بعد سوار تاکسی شوی و جلوی قنادی پیاده شوی و کیک بخری و به خانه که رسیدی کیک را با چند اسکناس نو به خواهرت بدهی و بگویی: تولدت مبارک!

خیلی حال می ده!