نام ندارد!

ناگهان گفت: خفه شو!

مات ماندم. با عصبانیت گفت: داری رو اعصابم راه می ری!

خشکم زد. گفت: تو یه شکست خورده ی بی شعوری... اصلا بخاطر بی شعوریت شکست خوردی!

گریه ام گرفت. ول کن نبود، گفت: اصلا برام مهم نیست که چه ماجراهای احمقانه ای داشتی و از اون حماقتات چه نتایج احمقانه ای گرفتی. فقط خفه شو!

عصبانی شدم. صدایش را پایین آورد و گفت: من اون کسی رو که می خواستم پیدا کردم. حالا هم می خوام از بودن با اون لذت ببرم.

بعد دیگر هیچ چیز نگفت.

 

……………………..

اگر دوست داشتید یک داستان خوب اجتماعی را از هوشنگ گلشیری بخوانید. اگر نه که هیچ!

نظرات 18 + ارسال نظر
DayDaD شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 09:35 ب.ظ

داستان تو رو ترجیح می دم ... خیلی کمتر و بهتره ;)

Mohamad Naeini شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 10:26 ب.ظ http://ebonuslink.persianblog.com

درآمد بیش از 50000 دلار در3ماه بدون نیاز به
E-Gold
زیرا سود خود را میتوانید از حساب بانکی خود(سیبا - سپهر صادرات و یا عابر بانک تجارت)
برداشت کنید و همچنین اشتراک 1 سال از نرم افزار ترجمه گر انگلیسی به فارسی.عربی.آلمانی.فرانسوی.ژاپنی.چینی سنتی . چینی مدرن و .... .
حتما به وبلاگ من سر بزنید
. http://ebonuslink.persianblog.com

الهام شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 10:43 ب.ظ

همان به که نام ندارد.

من شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 11:23 ب.ظ http://inmanaminja.persianblog.com

من میشناسمش...این هیچکس است...دل شکستنها از آن آنان که نیستند...

آیه‌های زمینی یکشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 12:44 ق.ظ http://aiehaiezamini.blogsky.com


من اون جمله‌ی آخرو اول می‌گم.
بدون اون‌همه خشانت.

خا نه آبی یکشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 02:58 ق.ظ http://khaneheabi.persianblog.com/

خواندن داستان هم از اهم امور است...

خاکستر یکشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 03:22 ق.ظ http://khakestar.blogsky.com

چیزی نمی گم شاید عصبانی بشی.آخه...

نازار یکشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 09:19 ق.ظ http://nazar.blogsky.com

داستانهای جالبی می نویسی . من از خواندن داستان کوتاه خیلی لذت می برم. راستی من برات نوشته بودم که کاش می شد که ادم رها و ازاد باشه . واقعا کاش میشد . من خیلی دارم سعی می کنم ولی نمی تونم. بعضی چیزها خیلی اذیتم می کنه . ممنون که به من سر زدی

مریم یکشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 11:16 ق.ظ http://sooratakk.blogspot.com

سلام عمو رضا
خوشحالم که داری ادامه داستان ایمان و مژگان را می نویسی

باربد شمس یکشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 01:01 ب.ظ http://river.irancad.net

چرا نخواهیم خوشحال هم میشیم یه داستان از گلشیری به سفارش شما بخونیم.

مرتضی یکشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 01:57 ب.ظ http://morteza.ws

باهت حال می کنم استاد

رقص محلی یکشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 02:33 ب.ظ http://raghsimahalliam.persianblog.com

سلام عمو رضا. نمی دونم کی داره با کی حرف می زنه. اما چیزی که می دونم اینه که اشتباه اصل اجتناب ناپذیره زندگیه. گاهی می شه جبرانش کرد و گاهی هم نمی شه. و اگه تکرار شد ، دیگه اشتباه نیست ، گناهه. گاهی حماقت باعث اشتباه می شه و گاهی جسارت. با هر اشتباهی مثل آهن ، تفدیده تر می شیم.

مسیح یکشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 05:15 ب.ظ http://aaddee.blogsky.com

سلام

من اگه جای تو بودم خیلی عادی دستشو می بوسیدم

و ازش ممنون می شدم که رک و راست و عادی حرف دلشو زد و ...

سربلند باشی عموجونم

هاله دوشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 12:35 ق.ظ http://haleh.net

عمو..مثکه اوضاع بدجور خرابه ها ا ا ا !!‌

محمود دهقانی دوشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 03:34 ق.ظ http://dehgani.persianblog.com

دوست عزیز الان مشکل فنی برطرف شده و توانستم از نوشته هایتان استفاده کنم. دستت درد نکند.

م ر ی م دوشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 07:07 ق.ظ http://shodan.blogsky.com

این تراژدی ارتباط انگار پایانی نداره ....

مهستا دوشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 03:56 ب.ظ http://mahasta.blogsky.com

هدف اولیه اش هم همین بوده؟

آسمانی سه‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 12:02 ق.ظ http://h-kia.blogsky.com


عاشورا , قیام عاشورا , نهضت عاشورا , تصویر زنده‌ایست از مبارزه برای خلافت و نه سلطنت !
برای خلافتی که از جنس پادشاهی نیست . خلافتی از جنس حکومت محمد امین, که به حق شایسته ی برادری انسان ها بود و از جنس خلافت امیر المومنین (ع).

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد