راهی که رفتی رو به غروبه، رو به سحر نیست، شب زده برگرد!

آن همه نامه را که برای تو نوشتم چرا پس فرستادی، مگر چند کلمه چقدر جای تو را تنگ می کرد؟ کاش اصلا آن «دوستت دارم» لعنتی را به من نمی گفتی یا کاش اصلا آن «دوستت دارم» لعنتی را به تو نمی گفتم...

راستی این همه شعر را که ننوشته ام چه کار کنم؟ بگو بدانم مگر باران چه داشته که دیگر تمام شده که حالا وقتی می بارد دیگر آنطوری ها نمی شوم. می دانی، خود باران هم باید تمام شدنی باشد فکر می کنم آسمان هم یک روز تمام شود. کاش من هم تمام می شدم یا کاش هیچ وقت دلم نمی گرفت یا حتی کاش هیچ وقت دلتنگ نمی شدم...

نظرات 24 + ارسال نظر
مهران چهارشنبه 7 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:12 ب.ظ http://javananesari.blogsky.com

سلام . وبلاگ خیلی جالبی داری. خبلی لذت بردم.....خوشحال میشم اگه بهم سر بزنی.....**یا حق**

علی چهارشنبه 7 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:29 ب.ظ

قشقرق چهارشنبه 7 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:55 ب.ظ http://arminy.blogsky.com

عمو نیومدی ازت گله کردم برو ببین
این دو ستت دارم هم به گوینده گوینده مسئولیت میده هم به شنونده

مرتضی چهارشنبه 7 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:27 ب.ظ http://mortezaa.blogsky.com

لرزیدم عمو بر خود لرزیدم ...
کولاک بود برایم
در مورد لینک در متن آخرم آدرس بهت دادم.
از بلاگ رولینگ استفاده کن همین.

دیوونه چهارشنبه 7 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:30 ب.ظ http://www.negin2305.persianblog.com

هرگز از گفتن و شنیدن این جمله مقدس پشیمان نباش دوست من... به لحظات مقدست فکر کن..برایشان دلتنگی کن....و دلتنگی نیز خود لحظاتیست مقدس...

voodoo چهارشنبه 7 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:43 ب.ظ http://voodoo.blogsky.com

عمو جون اون نامه هات احتمالا اگه تمبر به اندازه ی کافی داشت برگشت نمیخورد چون بدست من که نرسید که برات برگشت بدم بعدش هم حالا یه چی گفتی چرا انقدر ناراحتی ؟؟ شعرات هم میتونی بفرسیی برام تا کتابش کنیم بدیم بیرون کلی سود توشه تازه اگه جالب باشه نوارش رو هم میتونیم بزنیم خیلی فروش میکنه .
بعدش هم در مورد بارون پرسیده بودی که بگم بخاطر آلودگیه یه حالت اسیدی پیدا کرده.
در مورد تموم شدنت هم زیاد ناراحت نباش یه ۶۰ ۷۰ سال که بگذره اتوماتیک تموم میشی.

فعلا............

مینا آلبالو چهارشنبه 7 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:48 ب.ظ http://mina-albalooo.blogsky.com/

عمو اگه کتابی چاپ کردی حتماٌ آدرس بده من اولین خریدارش باشم....
سرت شلوغ بود شلوغ تر شد . سر نمیزنی؟

علیرضا*شب بارانی* چهارشنبه 7 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:55 ب.ظ http://rainynight.blogsky.com

سلام رضا جان / خوبی عزیز / دلم برات تنگ شده / هر از گاهی یه یادی از رفقا بکن با معرفت / مخلصیم / دوست بی شیله پیله

زمینی پنج‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 01:03 ق.ظ http://aiehaiezamini.blogsky.com


در باران چیزی نبوده و نیست. در دوستت دارم هم. در نامه‌دادن و پس‌فزستادن هم همین ... چیزی در تو هست و نیست. چیزی که تو معنیش می‌دهی.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 01:49 ق.ظ http://zemestanast.persianblog.com

به نام باران ... سلام ... ممنون که سر زدی ...از اینکه دیر به دیر سر میزنم معذرت .... جون شما سرم خیلی شلوغه ..... چشم در راه حضورت هستم

تنها اگر بخواهی پنج‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 05:07 ق.ظ http://radsoli.persianblog.com

سلام...یاده این افتادم.... و چگونه جواب این همه سلام که برات فرستادم خواهی داد ؟ ... ولی باز هم سلام!

گیگیلی پنج‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 05:26 ق.ظ http://gigil20012001.persianblog.com

سلام!
منم که خوابم....:دی
حالا هی بگو من عاشق نشدم...
موفق باشی.

باربد پنج‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 09:48 ق.ظ http://river.blogsky.com

درود!
عمو ابی رضا!

فیروزه پنج‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:17 ق.ظ http://firoozeh.blogsky.com

سلام
چه بامزه؛شما چرا همیشه رمانتیک مینویسین!!!!!!!!بعدشم چکار بارون بدبخت دارین؛بذارید هی جوری میاد؛ بیاد...
موفق باشین

شهاب پنج‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 01:44 ب.ظ http://amirshahab.persianblog.com

سلام. نامه های دل را به عاشقانه ترین جملات مزین کن و هرگز نگو که میخوانند یا نمیخوانند. بهترین آرزوها را برای دلدارت بکن که هرگز بد نمی شود. و دلتنگی..... ! دلتنگی جزو زندگی ماست. انسان اگر همیشه دلش خوش باشد....
البته خوش بودن شما آرزوی ماست.

سحر پنج‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 02:47 ب.ظ http://afsaneyemaneli.persianblog.com

سلام عمو رضا. شعرهای ننوشته ات رو واسه ما بنویس تا دلتنگی هامون رو با هم قسمت کنیم.

الهام پنج‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 06:34 ب.ظ

یه لحظه های در زندگی خیلی سختند ولی وقتی از کنارشان میگذری انگار اگر اونها نبودند سرخوشی حال را درک نمی کردی.هر لحظه با همه سختیهایش می تواند برای تو معنایی بس بزرگ را به همرا ه داشته باشد تنها اگر انچنا ن بخواهی.(اگر نسبت به اینده نیز خوشبین باشی وباور کنی خواسته خویش را به ان می رسی...هر چند عمو جون باید تمرین کرد همون جور که من شروع کردم)

علیرضا*شب بارانی* پنج‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 07:53 ب.ظ http://rainynight.blogsky.com

اینم سلام امشب / خوش باشی

هامون پنج‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 09:45 ب.ظ http://shouka.blogsky.com

شب است...مهتاب...
کسی نمی اید...
عمو!
شعری بخوان

مینا آلبالو پنج‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:51 ب.ظ http://mina-albalooo.blogsky.com/

سلام ، سلامی به تازگی باران.
عمو خوشحالم کردی.
کاش عموی من همیشه شاد باشه.

یاس سفیدم جمعه 9 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 01:50 ق.ظ http://http://yasesefid.blogsky.com

من هر جا رفتم دیدم یه عمو رضا هست گفتم ببینم شما چه شکلی هستی عمو جون
خوشبختم

چشم تو چشم جمعه 9 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 06:16 ق.ظ http://eye2eye.blogsky.com

کاش هیچ وقت سعی نمی کرد دلتنگیشو قایم کنه

مسیح جمعه 9 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 06:18 ق.ظ http://www.aaddee.blogsky.com/

سلام عمو جون

گفته بودی که با هم دوستیم ...

و دوستیمون یه دوستی عادیه ...

ولی من حس می کنم که تو برتر از یه ... عادی هستی .

عمو جون ما معمولا نامه های عاشقونه مونو برای معشوق

نمی نویسیم ...

بیشتر برای دل خودمون می نویسیم و انتظار داریم اون بنده ی

خدا اونا رو چشمش یا قلبش بگذاره و تحسینمون کنه ...

ما معمولا دوستت دارمو می گیم که پژواکشو از زبان و دهان

طرف مقابل بشنویم و به همین خاطره که اگه این طور نشه

افسرده می شیم ...

دلتنگ می شیم ...

بارون و آسمون و ریسمون معنی خودشونو تو نظرمون از دست

می دن و ... آرزوی تموم شدن می کنیم ...

راستی چه عیبی داره دوست داشته باشیم کسی رو که

از ما متنفره ؟!

چه عیبی داره که نامه هامونو برای معشوقمون بنویسیم و

اونو مختار بدونیم که اونا رو بسوزونه یا برگردونه ...

راستی چرا نسوزوندتشون ؟

یعنی فکر می کرده اون قدر برات مهمن که پس فرستاده ؟

مگه چه کرده بودی که او چنین احساسی داشته ؟

می دونم که هرچی می نویسی لزوما شرح حال خودت

نیست ... منم روی سخنم با تو عموی خوب و مهربون و

عزیز نیست ...

از محبتی که نسبت به این حقیر عـــــادی داشتی و داری ممنونم .

سربلند و ایرونی بمونی .



نیلوفر چهارشنبه 14 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 07:06 ب.ظ http://azghooretasharab.persianblog.com

سلام عمو رضا. کاشکی وقتی جمله دوستت دارم رو به زبان می آوردیم به مان گوشزد می کردند که زیر بار چه مسئولیتی می رویم موضوع کاملا جدی ست !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد