ذهنم خالیست. چشم هایم را که می بندم هیچ تصویری نمی بینم. این روزها آنقدر حرف زده ام که دیگر از گفتنهای مکرر خود خسته شده ام.
دو سه شب پیش بعد از آنکه خیلی پر حرارت با حسین بحث کردم و از بیهوده گی و بیسببی سخن گفتم سرم را گذاشته بودم روی زانویم و چشمهایم پر اشک بود. بهرام آمد کنارم و دستش را گذاشت روی شانه ی من و با خنده گفت فکر میکنی فقط تو به اینجا رسیدهایی. میگفت درد خیلیها همین حرفهاست. تازه به خودم آمدم دیدم راست می گوید چه ننه من غریبم بازیای درآوردم این روزها؛ کسی هم پیدا نشد بگوید: خفه شو.
بگذار هیچ نگویم. بگذار به درد خودم... بگذریم.
عمرا بگذارم به درد خودت ...
همه درگیر دردیم
و شاید درد همه مشترک است ...
چه نزدیکی و چه دوری خدایم.
یا حق
سلام عمو جون
بازم معرفت تو که به یاد ما هستی ...
منم امیدوارم خدا دل همه ی بنده هاشو شاد کنه ...
ولی ما هم تا حدودی می تونیم تو این کار نقش داشته باشیم .
اگه خودمونو رها شده و جدا از درد هم دردامون ندونیم ...
شاید بتونیم دل همدیگرو تا حدودی آروم کنیم .
... و در این صورت حتما خدایی که هممونو دوست داره ما رو بیش از پیش دوست خواهد داشت ...
تو این زمونه ای که این همه نا مردمی هست ... الهی که
عمو جون هیچ دلی بی درد نمونه ...
که شاید بی دردی با آدمیت جمع نشه ...
سربلند و ایرانی و صبور باشی .
سلام!
یه خبر بد دارم٬ موندم. ثانیاْ از این نوشته ات چیزی دست گیرم نشد. نفهمیدم خسته ای یا نیهیلیست شدی.
موفق باشی.
به هیچ رسیدن و تهی شدن آغازیست برای حرکت به سوی پر شدن ها - همجون اسفنجی که در آب می گذاریم و یکباره با دست فضاهای پرش را خالی میکنیم...
این مدت خیلی دلم برات تنگ شده بود عمو جون مهربونم ...
سلام عمو ...
این و در جواب کامنتی که برام گذاشتی مینویسم و تاکیدی هم ندارم که حتما بپذیری ...
حکمت و رحمت خداوند یعنی ۷۰٪ از زندگی ما ، دقیقا همون اتفاقاتی که در زندگی فراوون برامون پیش میاد و ما عملا در مقابلش هیچ کاری نمیتونیم انجام بدیم ، درست مثل وقتی که ( خدایی نکرده ) عزیزی رو از دست میدیم یا برخلاف خواسته و همه تلاشها به اون چیزی که می خواهیم نمیرسیم و یا گاهی چنان اتفاقات خوبی برامون میوفته که هرگز حتی فکرش رو هم نمیکردیم ... اینها و هزاران مورد مثل اینها همگی به خواست خداونده ولاغیر...
عمو ... امیدوار باش ، خواهشاّ امیدوار باش و فراموش نکن که « لطف خدا بیشتر از جرم ماست ) ...
درود بر شما!
دوست عزیز٬ از اینکه هنوز به کلبه من پای مینهید سپاسگزارم٬ هر چند که دل آزرده اید از صحبتهای من٬ اما دوستی را شأن دیگریست...
دوست عزیز٬ رعایت همین مسائل به قول امروزیها پیش پا افتاده٬ به سادگی باعث میشود که زندگی رنگ بگیرد٬ که شاداب باشیم به جای غمگین٬ که همدیگر را دوست بداریم و دوستمان بدارند و دوستمان بدارد او...
دوست عزیز٬ اینها که بر شمردیم همه زیادهروی و زیادهخواهی اند در نعمتهای خدای٬ و نه حق ما از زندگی٬ مگر برای ما حقی از او متصور است؟ که هرچه حق است از اوست٬ و هرچه نیاز است ازما. ماییم که به او محتاجیم و به هم٬ باشد که دوستی کنیم با هم و با او تا او نوازشمان کند و دوستمان بدارد...
دوست عزیز٬ تمام اینها برای خودمان است٬ که خداوند را به ما و به عمل ما و به سخن ما نیازی نیست. ماییم که باید این چند صباحی را که فرصت زندگی داریم زندگی کنیم٬حالا شما بگویید که اگر چند دقیقه از عمرتان باقی باشد٬ دوست دارید در رأفت بگذرد و یا در نفرت؟
دوست عزیز٬ حق چیست؟ چگونه است که انسان میپندارد که حق دارد از کسی خشمگین باشد٬ به کسی حسد ورزد٬ دستتنگی کند٬ زیادهروی کند٬ بیشتر بخواهد٬ ستم کند و ... ؟ چگونه اینها را حق خود از زندگی میداند و میخواهد مدام حق خود را از دنیا٬ زندگی٬ مردم و حتی خدا بگیرد٬ ولی برای دیگران حقی بر گردن خود متصور نیست؟ ما هنگامی حق داریم حقی را برای خود احیا کنیم که حقوق دیگران را پرداخت کرده باشیم٬ و برای شناختن حقوق دیگران٬ از جمله آفریدگار٬ باید ذات دوستی را جاری کنیم در وجود خود. آنگاه که دیگران را٬ خلق را٬ هستی را و خدای را دوست داشته باشیم٬ حقوق آنها را خواهیم شناخت. و هنگامی که حق دیگران را پرداخت نماییم٬ حق ما نیز پرداخت خواهد شد...
و رعایت همه اینها٬ حقیاست که ما بر خودمان داریم٬ که خدای همه حقوق را خواهد بخشید٬ و همه حقوق را خواهد خرید٬ و همه حقوق را پرداخت خواهد کرد٬ جز آنچه از خود ما به گردن خودمان است٬ که از آن میپرسد آنگاه که ندا در میدهند: چرا انسان نیستی؟ ...
دوست عزیز٬ میبخشی که چنین سخن گفتم که قصد وعظ و نصیحت نداشتم٬ اما با مطالبی که در وبلاگتان نوشتهاید و نظراتی که برای دیگران دادهاید٬ نگرانم برایتان. امید است که سخنان این حقیر توانسته باشد کمی افکار پریشانتان را سامان داده باشد.
از ناامیدی پرهیزید که آن از گامهای اهریمن است...
دوستتان دارم... بدرود!
هر کسی به شکلی این دغدغه ها رو داره.درد بعضی ها بزرگ و عظیمه ،برای بعضی دیگه پیش پاافتاده .فقط باید امیدوار بود. ذهنت همیشه خالی نمی مونه.سرشار میشه از افکار تازه و شاید بزرگ تر.
ادمهای بزرگ دغدغه های بزرگ تری دارند.
سلام؛
هیهات!
دویدن
نرسیدن
و در این راه
بجز رنج ندیدن
و از عشق کلامی نشنیدن
و آنگاه نشستن
نپریدن
و از سیل « چرا » ها نرهیدن
و آهسته و آرام
به اعماق دل خویش خزیدن
احساست را درک می کنم و امید وارم همه ی ما روزی از این افسردگی در بیاییم...
ممنون که به من لطف کردید
موغف و پیروز باشید
چندتا رشته جدید به سایت استادآن لاین اضافه شده ۀ تازگی بهش سر زدید؟! اگه فرصت کردین حتما این کار را بکنین . تا کی می خواهید معطل ترم زمستانه و تابستانه و تخفیف ویژه و نوبت ثبت نام باشید ؟! اینجا راحت و مجانی چیز یاد بگیرین !
عمو جان
در پیشانیت چین زهر درد تنهایی مباد
به انتظار روز سرورت هستیم
عمو چی شده ؟ چند وقته نوشته هات یک رنگ و بوی جدیدی میده !:(
امان از راه بی پایان ....
سلام عمو زیر متنت جوابت رو دادم اینجا هم میگم ایمیل هم دادم ...
عمو جون صد در صد چنین آدمی که شما میگی قاتل نیست.
اما چند سوال در این مورد
من و تو اونجا نبودیم بودیم ؟
و در ضمن بعید می دونم هیچ کدام طرف رو از نزدیک بشناسیم می شناسیم ؟
یا حتی پرونده رو مطالعه کرده باشیم. مطالعه کردیم ؟
یا قاضی باشیم. هستیم ؟
و ...
راستی عمو من نگفتم طرف قاتل هست. گفتم ؟
پیروز باشی عمو جون دوست دارم.
سلام من گاهی وقتی به غمهای اونا دیگه فک میکنم مال خودم یادم میره میبینم باز قابل تحمل تره دعا کن
سلام عمو جون
نکنه هنوزم دلگرفته هستی ...
امیدوارم هرچه زودتر آسمون دلت باز بشه ...
... نه این که چیزی نگفته باشی ... برعکس تو بهترین پیامو برام گذاشتی ...
سربلند بمونی .
سلام عمو رضا جونم ! نه دیگه !اومدی و نسازی ! توروخدا این جوری خودتو دست کم نگیر و خودتو نباز ! عمورضا تو و امثال تو حیلی نکاتی و خصوصیاتی دارین که می تونین بهش افتخار کنین و ازش استفاده کنین برای زندگی بهتر ! با این طرز فکر همه استعدادتو که نابود می کنی هیچ شاید بقیه رو هم متزلزل کنی ! ازت حرفهای خوب خوب بشنوم ها ! آفرین !
سلام
عمو تو آخرش منو میکشیییییییییییییییی ...
عمو ...
آخریت کامنتی که برام گذاشتی قابل خوندن نیست ! دوباره برام میفرستی؟
لعنت بر این روزگار!
عمو ببین این شعر گویای حال ماست : نه غمی می رود و نی هوسی می آید ـ عجب ای دل که هنوزت نفسی می آید - هر غمی هست در خانه ما می پرسد - ناکسی بین سراغ چه کسی می آید !!!