راز عشقو سر صحرا نریزین!

ناگهان چیزی در من شعله می کشد؛ و من، سکوت می کنم. ناگهان چیزی در من فرو کش می کند؛ و من، سکوت می کنم.

چیزی بر می انگیزاند، چیزی فرو می نشاند؛ و من باز، سکوت می کنم.

صدای من زندانی ست.

نظرات 18 + ارسال نظر
میلاد چهارشنبه 2 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 03:01 ب.ظ http://tarfand.blogsky.com

وبلاگ باحالی دارید.موفق باشید....

همایون چهارشنبه 2 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 04:00 ب.ظ http://homayoon.blogsky.com

بذر عشق رو چی؟
فکر میکنی این مزخرفات وبم صدای منه؟
اگه بود که دیگه وب نمیشد..
من همینطورم..
تا بعد

مینا آلبالو چهارشنبه 2 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 09:40 ب.ظ http://mina-albalooo.blogsky.com/

سکوتت رو بشکن، زندانت رو خراب کن...
پـــــــــــــــــــــــرواز کن.............

مسیح پنج‌شنبه 3 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 02:01 ق.ظ http://aaddee.blogsky.com

سلام عمو جون

... صدای تو می گوید ؛

وای اگر وقت گل نی برسد ...

سربلند بمونی ...

گیگیلی پنج‌شنبه 3 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 05:29 ق.ظ

گیگیلی پنج‌شنبه 3 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 05:30 ق.ظ http://gigil20012001.persianblog.com

سلام!
و من در مورد این یادداشت سکوت می کنم. زیرا صدای من هم زندانی است.
موفق باشی

voodoo پنج‌شنبه 3 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 11:12 ق.ظ http://voodoo.blogsky.com

سلام عمو چطوری ؟؟‌ هی بهت گفتم این کارارو بذار کنار گوش نکردی ببین حالا چه ریختی شدی!!!!!

نازنین پنج‌شنبه 3 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 11:16 ق.ظ http://Nazanin.blogsky.com

سلام عمو خوبی میگم میشه یه لینکم به ما بدید ؟

امیر حسام پنج‌شنبه 3 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 09:14 ب.ظ http://www.hesamkhalafi.persianblog.com

سکوت رو با فریادیی از زندان تنهایی بشکن !!!!

محمد جمعه 4 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 12:43 ق.ظ http://bazigoosh.persianblog.com

سلام.قدر سکوت را بدان که خیلی زباست

سوشیانت پوریا سوری جمعه 4 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 02:57 ق.ظ http://zemestanast.persianblog.com

به نام باران ... سلام ... بابا رفقای قدیم رو دیگه تحویل نمیگیری ... چی شده ... از دوریت خیلی دلگیرم

جیران جمعه 4 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 06:43 ق.ظ http://moska.persianblog.com

تنها صداست که میماند ... حتی اگه اون صدا زندانی باشه

مینا آلبالو جمعه 4 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 10:51 ق.ظ http://mina-albalooo.blogsky.com/

عمو بد جوری سکوت کردی...
سر به ما نمیزنی:(

مسافر خسته جمعه 4 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 11:04 ق.ظ

و من ترانه سکوت را تکرار می نکم
کوچه تنگ دوست داشتن
با هوای درد بنیان گرفته و زمین بی صدا ناودان پر ترانه ایست
ای همنفس هر شب دریایی من صبح دمید

سلام مسافر خسته
تو خسته‌ی کدام راهی؟ دلشکسته‌ی کدام درد؟
از کدام ترانه با من سخن می گویی؟ از کدام همنفسی؟ از کدام صبح؟

تورج جمعه 4 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 11:06 ق.ظ http://bisangar.blogsky.com

سلام عمو
خوبی؟
پاینده باشی

شمن جمعه 4 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 11:43 ق.ظ http://kerman.blogsky.com

ما هم زندانی حرفات و صداتیم داش عمو !

زمینی جمعه 4 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 02:18 ب.ظ http://aiehaiezamini.blogsky.com

آن را که خبر شد، خبری باز نیامد.

سحر جمعه 4 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 10:05 ب.ظ http://www.afsaneyemaneli.persianblog.com

منم این سکوت رو تجربه کردم ولی گاهی لازمه که فریاد بکشی !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد