دل این آدما زشته، دیگه زیبا نمیشه!

هر بار که نمی نویسم، چیزی انگار از من کم می شود. تکه ای از من جدا می شود و من حس می کنم ذره ذره تمام می شوم.

دیگر از من چیزی باقی نمی ماند و پس از آن من دیگر من نیستم.

*

این دنیا با وسعت این همه غم، برای من ومایی با این همه غم حقیر جایی ندارد. این خاک مال ادم هایی ست که غم های بزرگ دارند.

من چه می دانم انسان کیست. من چه می دانم عشق چیست من چه می دانم آزادی کجاست!

من نمی دانم.

نظرات 1 + ارسال نظر
منتظر یکشنبه 13 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:44 ب.ظ

سلام عمورضا.واقعا حق با تو بود دل این آدما خیلی زشته خیلییییییییی بیشتر ازاونیکه فکرشو می کنیم.همیشه از طرفی بدتر می خوری زمین که محکمتر بهش تکیه کردی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد