داستان یا طرح یا ... نامش را هر چه می خواهید بگذارید!

کتاب رابست و روی میز انداخت. سیگاری روشن کرد وبه صندلی تکیه داد. خواسته بود داستانی بنویسد. دو باره در ذهنش مرور کرد. گوشی تلفن را گذاشته بود؛ اشک‌هایش را بی که گریه‌اش بند آمده باشد پاک کرده بود و رفته بود سراغ کاغذ‌هایش؛ داستان‌ها و طرح‌ها و تمام نوشته‌هایش که در یک کیسه‌ی نایلونی بودند. یک یک برداشته بودشان مرورشان کرده بود و بعد پاره کرده و ریخته بودشان در همان کیسه و چقدر گریه کرده بود.
دودسیگار را بلعید و نفسش را بیرون داد. کاغذ‌های سفید روی میز را پاره کرد و در سطل کنار میز ریخت.
نظرات 9 + ارسال نظر
شمن دوشنبه 30 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 04:19 ق.ظ http://kerman.blogsky.com

سلام عموی عزيز.دور از جون شما چند روی آقا مراد خرش رو نميده به ما سواری!وبلاگتون رو ذخيره کردم..تا چند روزی که غيبت داشتم رو از سر فرصت بشينم و بخونم.در نيم نگاهی...اشعار نصرت بدلم نشست.طرح آخری هم.فکر کنم برای چندین بار..در زندگی هر نويسنده و شاعریبه عنوان تجربه شخصی باشد!

صدر دوشنبه 30 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 07:33 ق.ظ http://khodkar.blogsky.com

سلام !
مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست
که به پیمانه کشی شهره شدم از روز الست
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چار تکبیر زدم یک سره بر هر چه که هست
==========================
هر جا و هر زمان از سر صمیمیت میگویم :
موفق باشی
صدر

صنم دوشنبه 30 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 08:51 ق.ظ http://sogmad.blogsky.com

عمو جونم
آدم از زندگی دو تا تعبیر می تونه کنه
یا زشت یا زیبا
حتی زشتی هم یه نوع زیبایی توشه
همینکه چقدر زشته - و با همه زشتیش باز هم زشته
می دونی که می خوام چی بگم
ولی عمو جونم
دود سیگارو بلعیدن و لذت بردنش هر چقدر هم به ریه هات صدمه برسونه - باز هم قشنگه - چون اون لحظه با تمام احساست از همون زشتی داری لذت می بری..
پس زندگی کن و لذت ببر - حتی با زشتیها
عمو جونم خیلی دوست دارم

پریدخت دوشنبه 30 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 02:15 ب.ظ http://pary.blogsky.com

عمو رضا سلام
من فکر می کنم برای زیستن یه قلب هم کافیه اما برای زندگی کردن نه ... البته شایدم کافی باشه ... شایدم ما بلد نیستیم ... نمیدونم ...
نامش را من واگویه می نهم .
شاد و پیروز باشی عمو .

حامد دوشنبه 30 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 05:33 ب.ظ http://write-off.blogsky.com

سلام من کوچیکه شما هستم . راستش من وقت زیادی از روز خونه نیستم و امید وارم هرچه زود تر از شرمندگی شما وسایر دوستان در بیام

عسل دوشنبه 30 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 05:44 ب.ظ http://asallkhanoomi.persianblog.com

سلام...عمو جون....از بابت گل مرسی....منم یه باغچه گل فقط به خاطر مهربونیات تقدیم میکنم....عمو ...میگم چرا ما هر وقت میخایم وجودمون رو اثبات کنیم...اثارمون رو پاک میکنیم..؟؟.....آسمون دلت پر ستاره...

مینا آلبالو دوشنبه 30 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 09:36 ب.ظ http://mina-albalooo.blogsky.com/

عمو جون . مرسی از لطفت ولی مشکل من حل شد دیگه نمیخواد زحمت بکشی.
درود

مرد تنها(نگاه) سه‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 02:41 ق.ظ http://shouka.blogsky.com

پوچی؟
یا...

آیه‌های زمینی سه‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 04:09 ق.ظ http://www.aiehaiezamini.blogsky.com




دسته‌ی کاغذ
بر میز
در نخستین نگاه افتاب.

کتابی مبهم و
سیگاری خاکسترشده کنار فنجان چای از یاد رفته.

بحثی ممنوع
در ذهن.


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد