هنوز به درستی نمی دانم چه شده است. کسی آنچنان هیاهو میکند که فکر میکنم انتفاضهای شکل گرفته و کسی چندان ساده روایت میکند که فکر میکنم تنهی یکی به دیگری خورده و او برگشته فحش داده و درگیر شدهاند و پلیس آمده آنها راجدا کرده و تماتم شده است کار. کسانی آنچنان خوشحالاند که انگار ناگهان تاج و تخت رقیب در هم ریخته وآنها بر اریکهی قدرت که آرزوی دیرینهشانبوده تکیه زدهاند و خوب سرمستند. دانشجویان خستهاند مردم خستهاند و حالا تا فرصتی پیش آمده میخواهند فریاد بزنند. اما انگار این فریاد بیشتر فریادیست از فشار درد تا بیان یکسری خواسته ها و مطالبات. کسانی بر طبل جنگ میکوبند که دوستشان ندارم و هیچ اعتمادی به آنها ندارم و تعجب می کنم که فرسنگها از حادثه دورند اما چنان به هیجان آمدهاند که دست از پا نمیشناسند.
سلام ! باز آمده ام ! که این بار یگویم ! صد درود و سلام به تو دوست عزیز! روز خوبی داشته باشی! عمو جان تا حالا قصه راه رفتن مورچه سیاه تو شب سیاه رو سنگ سیاه رو شنیدی ! حکم ما حکم اون شب ساهی که نمی ذاره مورچه سیاه رو سنگ سیاه معلوم یشه ! حالا اون سنگ سیاه و مورچه سیاها هیان بماند. اما .... ولش کن . این قصه سر دراز داره ؟! موفق باشی صدر
عمو رضا جونم عمو رضا جونم مرسی که بهم سر می زنی راستی بازار بازار سیاسته این روزا بحث داغ مجالسه اما سیاست مثل ماریه که آخر خودش خودشو می بلعه عمو رضا جونم خیلی مواظب خودت باش دوست دارم عمو جون
همیشه تنها
شنبه 24 خردادماه سال 1382 ساعت 06:47 ب.ظ
سلام: میلادش مبارک. امیدوارم با این میلاد تو هم بزرگتر شده باشی چرا که میلاد عزیزترین کس و گرامی دا شتنش کار هر کسی نیست. راستی قلم توانایی داری وهمچنین زاویه دید بسیار وسیع ادامه بده من تو را همراهی خواهم کرد در ضمن یاداشتهای قبلی مرا دوباره بخوان و تمرکز بیشتری بکن اگر با تا خیر به سراغت میایم مرا ببخش مشغولم به امید روزهای خالی از جنگ تبعیض ترس و به امید روزهای مملو از امنیت و به امید اینکه همه بفهمند که باید فریاد خودشان را سر دهند
سلام همیشه تنها ممنون که آمدی دلم تنگ شده بود. سعی کن بیشتر پیش ما بیایی در مورد نوشتههای قبلی هم چشم راستی پاسخ مرا به یادداشت قبلی ات(در مطلب ۱۴ خرداد) خواندی؟ نظری در این مورد ندادی؟!
سلام دوست عزیز من نمیدانم چرا از حرف من ناراحت شدی.من فقط یک کلام گفتم .احترام به استاد. روزی در سر کلاس داشتم درس می دادم با یک شور و هیجان از علم صحبت می کردم.دانشجوئی بلند شد گفت:استاد ولش کن ما یک مدرک می خواهیم شما اینقدر جدی نگیر همه زدن زیر خنده من هم کلاس را تعطیل کردم.با آن دانشجو صحبت کردم به خوابگاه اونها رفتم یک شب را با آنها بودم و ... خوب دوست عزیز من صادقانه می گویم از هر دانشجوئی که نمره می خواست میگفتم سر کلاس نیاد من ۱۰ را به اون میدم باور کن یک دانشجو هم از کلاس من بیرون نرفت و اونهائی که از درس من هم افتادند در خیابان بعضی وقت ها منو سوار ماشینشان می کنند.حرف من زیاد شد دوست عزیز باور کنید اکثر استاد ها انسان های شریفی هستند.و اگر باز هم از دست من دلخوری منو ببخش موفق باشی عمو
سلام عمو احسنت، فریادهای ما هرکدام یک کتابه یک کتاب به قطوری ۲۵ سال زندگی زیر سیطره شلاق و دود خفقان و تسبیح و حماقت که از هرکداممان ایرانی ساخته در خود، ملغمهای از جهل و استبداد و ازادیخواهی و ایمان و تاریخ و رنگ و ریا و ...
ما هیچوقت خودمون رو باور نکردهیم .همه کارمون یا تقلید کارهای دیگرانه یا مصرف ایده هاشون واسه همین همه چشم دوختن به آدمهایی که بیرون گود نشستهان و برای ما تصمیم می گیرن
زندانی
یکشنبه 25 خردادماه سال 1382 ساعت 11:57 ق.ظ
سلام ادرس وب شما رو توی یک وب دیگه دیدم . در مورد مطلب شما خیلی خوب نظر داده بود . دوست عزیز من فکر می کنم و تصور می کنم که ما تجربه تاریخی مون رو فراموش کردیم و همیشه درحال تکرار اشتباهاتمون هستیم. من تصور می کنم که واقعا فراموش کردیم چی می خواهیم و در سراب توهمی بسر می بریم که گویا اگه این حکومت نباشه مادیگه هیچ مشکلی نداریم. اصلا فراموش می کنیم که چطور مشکلاتمون درست شدند. چطور هر کسی رو بت می کنیم و بعدش زیرش می مونیم. چطور اختیار خودمون رو تفویض می کنیم بعدا متوجه میشویم که چه اشتباهی کردیم. من که سنی ازم گذشته و انقلاب رو یادمه حرص می خورم که می بینم دوباره ما سر خونه اولیم. امیدوارم حداقل شما ها که منصفانه تر صحبت می کنید از تکرار اشتباهات جلوگیری کنید.دوست گرامی من تصور می کنم که تنها راه نجات ما فقط و فقط پذیرفتن اینه که مخالف ما حق حیات داره و بایستی یک راهکاری برای نظر مخالفمون پیدا کنیم و بتونیم با حفظ ارزشهای خودمون یک همزیستی رو پی ریزی کنیم.
عمو جان سلام.... اگه مطلب امروزم رو بخونی خوشحال میشم.آنان که گمان می کنند سکوتمان از رضایت است زهی که در خوابند و خود نمی دانند...... یا علی
شما هم گویا در بیان مطالب صادق نیستید !
ما هم متقابلا اعتمادی به شما و چرندیاتتان نداریم !
جنبش ایران جاوید
سلام !
باز آمده ام !
که این بار یگویم !
صد درود و سلام به تو دوست عزیز! روز خوبی داشته باشی!
عمو جان تا حالا قصه راه رفتن مورچه سیاه تو شب سیاه رو سنگ سیاه رو شنیدی !
حکم ما حکم اون شب ساهی که نمی ذاره مورچه سیاه رو سنگ سیاه معلوم یشه !
حالا اون سنگ سیاه و مورچه سیاها هیان بماند.
اما ....
ولش کن .
این قصه سر دراز داره ؟!
موفق باشی
صدر
سلام عموجان
اصل سخن همان است که گفتی مردم خسته اند و حالا فرصتی پیش آمده که فریاد بزنند.
گلویم مانده از فریاد و فریاد
ندارد کس ز مرگ گل خبردار !!!!!!!!!!!!!
عمورضا سری هم به ما بزن خوشحال می شیم
عمو رضا جونم عمو رضا جونم
مرسی که بهم سر می زنی
راستی بازار بازار سیاسته
این روزا بحث داغ مجالسه
اما سیاست مثل ماریه که آخر خودش خودشو می بلعه
عمو رضا جونم خیلی مواظب خودت باش
دوست دارم عمو جون
سلام:
میلادش مبارک.
امیدوارم با این میلاد تو هم بزرگتر شده باشی چرا که میلاد
عزیزترین کس و گرامی دا شتنش کار هر کسی نیست.
راستی قلم توانایی داری وهمچنین زاویه دید بسیار وسیع
ادامه بده من تو را همراهی خواهم کرد
در ضمن یاداشتهای قبلی مرا دوباره بخوان و تمرکز بیشتری
بکن
اگر با تا خیر به سراغت میایم مرا ببخش مشغولم
به امید روزهای خالی از جنگ تبعیض ترس و به امید
روزهای مملو از امنیت
و به امید اینکه همه بفهمند که باید فریاد خودشان را سر دهند
سلام همیشه تنها
ممنون که آمدی دلم تنگ شده بود.
سعی کن بیشتر پیش ما بیایی در مورد نوشتههای قبلی هم چشم راستی پاسخ مرا به یادداشت قبلی ات(در مطلب ۱۴ خرداد) خواندی؟ نظری در این مورد ندادی؟!
سلام دوست عزیز
من نمیدانم چرا از حرف من ناراحت شدی.من فقط یک کلام گفتم .احترام به استاد.
روزی در سر کلاس داشتم درس می دادم با یک شور و هیجان از علم صحبت می کردم.دانشجوئی بلند شد گفت:استاد
ولش کن ما یک مدرک می خواهیم شما اینقدر جدی نگیر
همه زدن زیر خنده
من هم کلاس را تعطیل کردم.با آن دانشجو صحبت کردم به خوابگاه اونها رفتم یک شب را با آنها بودم و ...
خوب دوست عزیز من صادقانه می گویم از هر دانشجوئی که نمره می خواست میگفتم سر کلاس نیاد من ۱۰ را به اون میدم
باور کن یک دانشجو هم از کلاس من بیرون نرفت و اونهائی که از درس من هم افتادند در خیابان بعضی وقت ها منو سوار ماشینشان می کنند.حرف من زیاد شد دوست عزیز
باور کنید اکثر استاد ها انسان های شریفی هستند.و اگر باز هم از دست من دلخوری منو ببخش
موفق باشی عمو
ممنون که سراغم اومدی.
سلام عمو
احسنت، فریادهای ما هرکدام یک کتابه یک کتاب به قطوری ۲۵ سال زندگی زیر سیطره شلاق و دود خفقان و تسبیح و حماقت که از هرکداممان ایرانی ساخته در خود، ملغمهای از جهل و استبداد و ازادیخواهی و ایمان و تاریخ و رنگ و ریا و ...
سلام !
عمو جان !
و باری دیگر با تمام ابراز دوستیم به تو :
می گویم :
سلام ! ای دوست .
موفق باشی
صدر
ما هیچوقت خودمون رو باور نکردهیم .همه کارمون یا تقلید کارهای دیگرانه یا مصرف ایده هاشون واسه همین همه چشم دوختن به آدمهایی که بیرون گود نشستهان و برای ما تصمیم می گیرن
راستس داستان قبلیتون خیلی قشنگ بود .همین
نظر خوشمندانه ات
قابل دفاع است...
فعلا همین!
سلام ادرس وب شما رو توی یک وب دیگه دیدم . در مورد مطلب شما خیلی خوب نظر داده بود .
دوست عزیز من فکر می کنم و تصور می کنم که ما تجربه تاریخی مون رو فراموش کردیم و همیشه درحال تکرار اشتباهاتمون هستیم. من تصور می کنم که واقعا فراموش کردیم چی می خواهیم و در سراب توهمی بسر می بریم که گویا اگه این حکومت نباشه مادیگه هیچ مشکلی نداریم. اصلا فراموش می کنیم که چطور مشکلاتمون درست شدند. چطور هر کسی رو بت می کنیم و بعدش زیرش می مونیم. چطور اختیار خودمون رو تفویض می کنیم بعدا متوجه میشویم که چه اشتباهی کردیم. من که سنی ازم گذشته و انقلاب رو یادمه حرص می خورم که می بینم دوباره ما سر خونه اولیم. امیدوارم حداقل شما ها که منصفانه تر صحبت می کنید از تکرار اشتباهات جلوگیری کنید.دوست گرامی من تصور می کنم که تنها راه نجات ما فقط و فقط پذیرفتن اینه که مخالف ما حق حیات داره و بایستی یک راهکاری برای نظر مخالفمون پیدا کنیم و بتونیم با حفظ ارزشهای خودمون یک همزیستی رو پی ریزی کنیم.
خوب گفتی عمو خوشم اومد!
مطلب {انقلاب گذار } را نوشتم گذاشتم توی وبلاگم...گفتم اینجا هم یک تبلیغی برای خودم بکنم !
ولی گذشته از تبلیغ... میای بریم انقلاب کنیم؟ ... میگن خیلی حال میده ها...
نتیجه عمو؟ چه نتیجه ای دیگه میخوای عمو ... هندی داره از بدبختی و گشنگی میمیره اما همچین کاری نمیکنه ... عزت و از مردم مملکت گرفتن ....
سلام عمو رضا
ممنون به بلاگم سر زدی. در مرد سوالت فقط یک جواب دارم:
در نومیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است
موفق باشی
سلام عموجان
چرا دیگه به ما سر نمی زنی؟
مطلبت را هم که به روز نم گنی! معلومه سرت خیلی شلوغه!