دوست دارم؛ دوست داری؛ دوست داریم!


من به سفر می‌روم. هرچه به محمد رضا می گویم بیاید قبول نمی کند. چند روز‌ی می‌روم رشت. شاید وقتی برگشتم دنیا مثلا بهشت شده باشد و آدم‌ها همه زیبا. آن وقت از این حرف‌های قشنگ می‌زنم که هر روز می‌شنوید.کاش حرف‌های من را می‌فهمیدید. شاید هم می‌فهمید؛ کاش می‌توانستید کمکم کنید... بماند تا بعد.
نمی‌دانم چه حسی‌ست اما حس عجیبی به همه‌ی شما دارم همه‌ی شما که تا به حال به من سر زده‌اید وگاهی پیغامی گذاشته‌اید... انگار دوستتان دارم!

با بهترین آرزوهایتان راهی‌ام کنید!

نظرات 6 + ارسال نظر
نازنین دوشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1382 ساعت 01:31 ق.ظ http://nanaz.blogsky.com

سفر خوش بگذره....از طرف ما هم بارون بهاری بخور......
این احساست هم خوب احساسی ادامه بده....

صدر دوشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1382 ساعت 09:29 ق.ظ http://khodkar.blogsky.com

سلام عمو جون !
خوشحالم از اینکه بالاخره یکی پیداشد جرات پرسیدن از یک خط قرمز را داشته باشه .درد مشترکی که من از اون حرف میزنم و تصمیم دارم برای همه چه اون هایی که مایلند و چه اونهایی که مایا نیستند بدونند روشن کنم همون چیزیه که همه ی ماها رو واداشت تا یک وبلاگ نویس بشیم / مارو ئاداشت تا به جای جملات سکس و پورنو یک کمی در دنیای واقعی پرسه بزنیم و هزار تا مورد دیگه ...
اما کمی حوصله باید کرد....
موفق باشی
صدر

[ بدون نام ] دوشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1382 ساعت 12:08 ب.ظ

بی‌انصاف؛ انگار؟

متوجه منظور این پیام نمی‌شوم

صنم سه‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1382 ساعت 03:30 ب.ظ http://zanetanha.persianblog.com

سلام عمو .... شما هنوز از سفر بر نگشتین؟

نازنین چهارشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1382 ساعت 07:38 ب.ظ http://naz.blogsky.com

خوش بگذره:)

همیره جمعه 2 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 12:34 ق.ظ http://amirsanam.blogsky.com

بابا رضا اگه میخواستی بری جبهه چی میگفتی یاد فیلم لیلی با من است افتادم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد