[ بدون نام ]
شنبه 27 اردیبهشتماه سال 1382 ساعت 01:08 ب.ظ
عمو رضا در پاسخات کمی واماندم آن را می توانم هزارگونه بخوانم.
شعر مولانا را هم میشد به گونهی دیگری خواند. میخواستم از زبان مولانا بگویم که واقعیت؛ شاید چیز دیگری است مثلن آنگونه که مریم میبیند و یا آنگونه که سارا میبیند. و نگاه ما گهگاه شاید؛ جای واقعیت مینشیند.
نه رضای عزیز. هم تگیه گاه هست هم جای برای ایستادن بستگی داره چجور تگیه گاهی و چه قدر جا بخوای
[ بدون نام ]
شنبه 27 اردیبهشتماه سال 1382 ساعت 01:53 ب.ظ
عمو رضا با پوزش. میشود این نظر را نادیده گرفت و یا اصلن آن را پاک کرد.
یک نکتهی دستوری. همزمانی زمانها. « تکیهگاهی نیست؛ و جایی برای ایستادن. نجاتی نیست؛ ما به امیدی موهوم دل خوش کردهایم.» و یا « تکیهگاهی نبود؛ و جایی برای ایستادن. نجاتی نبود؛ ما به امیدی موهوم دل خوش کردهبودیم.»
نه اینکه فکر کنی عمو رضا ملانقطیام. زیبایی را کامل میخواهم.
salam aziz hamishe ye tekyegahe mihkam hast ek dar tamamaelahazat mishe behet tekyegah kard hamishe oonghadar mehraboone ke tamame namehrabani haye mara nadide migire oonham khodaye mehraboone khodaye bozorg be oon tekyekon na be admhaye 1000 rang
امید هرگز موهو م نیست ...من به این ایمان دارم
نگو عمو رضا نگو.
من میگم اخر قصه حتما دخترای ننه دریا به پسرای عمو صحرا می رسن
حالا ببین
پیش چشمت داشتی شیشهی کبود
زین سبب عالم کبودت مینمود !
از شب هنوز مانده دو دانگی.
ورتائبید و مسلمان
نماز را
از چاوشان نیامده بانگی!
سلام عمو جون !
از نظری که دادی سپاسگذارم .اگر مایل بودی و مشکلی نداری میتوانیم پایگاه هایمان را به همدیگر لینک بدهیم .
منتظر جوابت هستم .
صدر
عمو جون سلام !
از لینک دادنت خوشحال شدم .
یه نگاه بنداز ببین از لینک دادنم خوشت می آید.
صدر
من هم امیدوارم که دوستان خوبی برای هم باشیم .
صدر
عمو رضا
در پاسخات کمی واماندم
آن را می توانم هزارگونه بخوانم.
شعر مولانا را هم میشد به گونهی دیگری خواند.
میخواستم از زبان مولانا بگویم
که واقعیت؛ شاید چیز دیگری است
مثلن آنگونه که مریم میبیند
و یا آنگونه که سارا میبیند.
و نگاه ما گهگاه
شاید؛ جای واقعیت مینشیند.
به خودت ایمان داشته باش
نه رضای عزیز. هم تگیه گاه هست هم جای برای ایستادن بستگی داره چجور تگیه گاهی و چه قدر جا بخوای
عمو رضا
با پوزش. میشود این نظر را نادیده گرفت و یا اصلن آن را پاک کرد.
یک نکتهی دستوری. همزمانی زمانها.
« تکیهگاهی نیست؛ و جایی برای ایستادن. نجاتی نیست؛ ما به امیدی موهوم دل خوش کردهایم.»
و یا
« تکیهگاهی نبود؛ و جایی برای ایستادن. نجاتی نبود؛ ما به امیدی موهوم دل خوش کردهبودیم.»
نه اینکه فکر کنی عمو رضا ملانقطیام. زیبایی را کامل میخواهم.
متشکرم
همیشه امید داشته باش.
آدم نا امید یک مردست
به گذرگاه ما هم نظری کن
می دونم که با نظرم مخالفی....الان خودم هم مخالفم. اون مال دیروز بود !!!!!!!!!!!!!!!!
salam aziz hamishe ye tekyegahe mihkam hast ek dar tamamaelahazat mishe behet tekyegah kard hamishe oonghadar mehraboone ke tamame namehrabani haye mara nadide migire oonham khodaye mehraboone khodaye bozorg be oon tekyekon na be admhaye 1000 rang
سلام عمو. ممنونم که بهم سر زدی. وبلاگ با حالی داری. اگر لوگوی من رو بذاری ممنون میشم. باز هم به من سر بزن. مرسی
هیچی
تکیه گاه دگرگونه امیدی بس موهوم است