من انسان خوبی هستم!

۱ـ اینکه من که هستم وچه کاره‌ام آیا اهمیتی دارد؟ نه که از گفتنش بترسم؛ نمی‌دانم چگونه به‌ زبان آورمش. بهر‌حال شاید اینجا آنقدر گفتیم و مظلوم‌نمایی و عقده‌گشایی  کردیم که تا چند وقت دیگر عمو را از خودش بهتر بشناسید.

۲ـ شده است هیچ به کسانی که دوستتان دارند فکر کنید؟! بیایید به آنها فکر کنیم واگر جرات کردیم وعرضه داشتیم سعی کنیم کسانی را دوست بداریم؛ اگر شد عاشق میشویم اصلا!!

۳ـ بلد نیستم فلسفه بگویم و گیجتان کنم تا فکر کنید حرف‌های مهمی می‌زنم. اما فکر می کنم بیشتر ما علاقه‌ی شدیدی به ارائه‌ی خود داریم بی آنکه از آنچه به زبان می‌آوریم  مطمئن باشیم. بیشتر آنچه به زبان می‌آوریم برای آن است که وجود خصلتی در خود را به رخ دیگران بکشیم:  « من به آزادی می‌اندیشم پس من انسان خوبی هستم. »

۴ـ آنقدر حرف‌های خود را خوش‌رنگ کرده‌ایم وآنقدر پای نامه‌هامان گل و درخت کشیده‌ایم که نازک‌دل شده‌ایم  و تاب هیچ تلنگر عریانی را نداریم. حقیقت آن است که وقت اینکارها گذشته است؛حرف را باید گفت چه خوشایند باشد چه نباشد . باید تاب بیاوریم که رک بگوییم ورک بشنویم .

نظرات 2 + ارسال نظر
شب بود، ماه پشت ابر بود... دوشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1382 ساعت 06:46 ب.ظ http://www.nightly.blogspot.com

به وبلاگ شهر خوش آمدی دوست عزیز.. موفق و پیروز باشی..

محمد جواد طواف دوشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1382 ساعت 10:50 ب.ظ http://ranginkamaan.blogsky.com

سلام عمو رضا.. امیدوارم موفق باشید و تلنگرهای جدی بزنید.. به جمع وبلاگ نویس ها خوش اومدین.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد