خط زدندنمان که غلطید. غلط نبودیم اما. زبانمان زبان دیگر بود. چیزی غیر از زبان رعیت و ارباب که پیش از ما هر چه بود یا فرمانروایی بود یا فرمانبرداری.
حکایت نسل ما حکایت سرگشتهگیست. جستن و جستن ... یافتن ونیافتن. درد مشترک ما به گمانم حیرانیست. پدران و مادران ما انگار میپندارند که راه مشخص است و روشن؛ واین راه اتفاقا همان است که خود پیمودهاند و امروز کمتر از آن راضیاند. اما ـ نمیدانم شایداز ترس است که ـ مارا هم به راه خودشان میخوانند راهی که انگار راه دوم چاوشی است :« راه نیمش ننگ نیمش نام ؛ اگر سر بر کنی غوغا وگر دم در کشی آرام.»
کلمهی کلیدی زندگی ما اما « عصیان » است. ما جرات آن را داریم که آنچه را که با منطقمان نسازد رد کنیم . ما دهنمان را به فریاد « نه » میگشاییم نه برگ های« آری ».
سلام رضا تو هم!
سلام
خوب بود
اگه وقت کردید به وب من هم یه سری بزنید
من بیش از1300مقاله وتحقیق رایگان راجمع آوری کردم
وبلاگ من الان پیج رنک2 داره
ومی خواهم باوبلاگ شماتبادل لینک کنم
لطفااگرتمایل داریدمن راباعنوان "1300مقاله وتحقیق رایگان"وبه آدرس:http://www.beheshtnet.blogfa.com
لینک کنیدوسپس ازطریق نظرات خبردهیدتامی خواهیدباچه نام وآدرسی لینک شوید
من بعدازاینک شمارولینک کردم بهتون اطلاع می دم
ممنون